دیدم از روی بلندی که تنت غلطان است
غلت خوردی ته گودال و لبت خندان است
قاتلت , شمر , عزیزم چقَدَر بد برید
همه رگ های تو از حنجرت آویزان است
علیرضا خاکساری
دیدم از روی بلندی که تنت غلطان است
غلت خوردی ته گودال و لبت خندان است
قاتلت , شمر , عزیزم چقَدَر بد برید
همه رگ های تو از حنجرت آویزان است
علیرضا خاکساری
آسمان است و زمین دور سرش میگردد
آفتاب است و قمر خاک درش میگردد
این قد و قامت افتاده درختطوباست
این محاسن بخدا آبروی دینخداست
هر چه من داد زدم , باز صدایم نرسید
قطره ای آب به این خشکی نایم نرسید
ضربه ای بر دهنم زد که من آرام شوم
به خدا کر شده دشمن که نوایم نرسید
شمر و سنان دور و برت تاب میخورند
نان را به نرخ کشتن اصحاب میخورند
تنها برای این که لج ام را در آورند
با مشک شان کنار حرم آب میخورند
علیرضا خاکساری
من نگفتم که شوی بی پر و بی بال نرو؟
زیر سُم ها شود عضو عضو ِ تو پامال نرو؟
تو اگر نیزه خوری میروی از حال نرو؟
به خدا گیر می افتی ته گودال نرو؟
وقتی که باد سرد و سیاهی وزیده شد
در کربلا هزار بلا آفریده شد
یک ذره هم ز عاطفه بویی نداشتند
حتی گلوی اصغر ما هم دریده شد
نیزه ای در دهن شه جا شد
کمر خواهرش از غم تا شد
بند های بدن از هم وا شد
تکه تکه پسر زهرا شد
یک نفر انگشترت را می برد
دیگری بال و پرت را می برد
گرگی از بالا سرت رویت درید
می جوید و پیکرت را می برد
دیدن چگونه دل ز علی اکبرش برید
دل از برادرش یل آب آورش برید
در پشت خیمه گریه کنان شاه کربلا
دیدن چگونه دل ز علی اصغرش برید
چگونه صبر کنم رفتن تورابینم
نوای وا عطشا گفتن تورابینم
در این طرف تو صدا می زنی«انا المظلوم»
جواب……هلهله دشمنتورا بینم
پیش پای خودش به خاک افتاد
همه را با نگاه پس میزد
تکیه بر نیزه غریبی داشت
خسته بود و نفس نفس میزد
بس کنحسین ناله ی تو بی نتیجه است
بس کنحسین نیزه درون جگر شده
بس کنحسین خواهر تو مرده از غمت
بس کنحسین نیزه درون کمر شده