چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟
تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه
چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من
شعر وروديه كربلا
کاروانی پر از ستاره و نور
کاروانی پر از عزیز خدا
کاروانی رسیده از مکه
کاروانی رسیده از بالا
کاروان عشیره ی خورشید
وارد قتلگاه خون شدهاست
کاروانی که محو درمعبود
وارد ورطه ی جنون شدهاست
گل باغ جنان بودیم و رفتیم
پیمبر را نشان بودیم و رفتیم
مدینه ای تمام خاطراتم!
(اگر بار گران بودیم و رفتیم)
سپاه فتنه برای تو نقشه هـادارد
چقدر کرب و بلا قصه بـلا دارد
نزن تو خیمه در اینجا که لشگر کوفه
نگاه شومُ و عجیبی به خیمه ها دارد
حـتی خـدا مـیان حسـینیهء غمـش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلت اند
امّـا نمی رسند به شبهای مـاتمش