به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو
که بال و پر بزنم پای روضه ی سر تو
ببخش با پر زخمی , به زحمت افتاده
لباس نوکریم را بریده مادر تو
به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو
که بال و پر بزنم پای روضه ی سر تو
ببخش با پر زخمی , به زحمت افتاده
لباس نوکریم را بریده مادر تو
ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد
ماه عزای عالم و آدم شروع شد
حور و ملک, پری و بشر زار میزنند
هنگامهی مصیبت اعظم شروع شد
چون از ازل شده ام سخت مبتلای حسین
من آن خدایْ پرستم , که شد خدای حسین
علَی الصباح قیامت نمیکنم قد راست
اگر که سر بگذارم به خاک پای حسین
زمین انداختم در روضهات بار گناهم را
و شستم با گلابِ چشمِ خود روی سیاهم را
هزار و چارصد سال از تو دور افتادهام؛ اما …
به هیئت میشوم سرباز, شاهِ کم سپاهم را
تا که شادی میرود پشت سرش غم میرسد
باز دارد بر مشامم بوی ماتم میرسد
روز و شب دارم همش لحظه شماری میکنم
جان تو خسته شدم پس کی محرم میرسد
دلیل داشت تب و تاب و بیقراری ما
محرم آمد و شد وقت سوگواری ما
برای آخرت ما خدا نگه دارد
در این لباس عزا عکس یادگاری ما
حسرت به دل , نماندم و حاجت روا شدم
حالا دوباره با غمتان , آشنا شدم
از کودکی که نامِ تو را گفت مادرم
یک دل نه صد دل , عاشق نام شما شدم
شیرین ترین عصارهٔ غم را بیاورید
اذن از ازل گرفته, عدَم را بیاورید
«باز این چه رستخیر عظیم است» باز هم-
آمد ندا… کتیبهٔ غم را بیاورید
ذکر لب های بیقرار, حسین
تَپِشِ قلب داغدار: حسین
روی دیوار خانه مانده هنوز
عکس صحنت به یادگار, حسین
روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک
خورشید غبطه می خورد اینجا به نور اشک
داود های مرثیه از راه می رسند
با آیه های تشنه لبی از زبور اشک
عــزاداریِ ما , پایان ندارد
فراقِ درد و غم امکان ندارد
به ما در عهد ذر گفتند,ای عشق
که دردِ عشق تو درمان ندارد