شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)

طفلان زینب (س)

در هرم کویر این دو دریا هستند
یادآور ذوالفقار مولا هستند

سرمایه‌‌ی مادرند در پیش حسین
تیغ دو دم زینب کبری هستند

کرامت نعمت زاده

جانم زینب(س)

صبر کن تا نقل این مطلب کنم..
من که باشم صحبت از زینب کنم؟!

عقل آدم مات این نور جلی ست
گفتن از زینب فقط کار علی ست

ای جان زینب

خلوت شده دور و برت جانم فدایت
ای جان زینب، جان طفلانم فدایت
فرزند ها هستند بی شک جان مادر
من جان برایت هدیه آوردم برادر

یا زینب(س)

کوه از کمر خم می شود در پای زینب
پیدا نگردد واژه ای همتای زینب
مثل چکاچک های ناب ذولفقار است
هر خط به خط از خطبه ی غرای زینب
یک شهر ساکت می شود وقتی بخواهد

جان زینب

نور چشمم فدای طفلانت
جان زینب همیشه قربانت
زندگی من و تب و تابم
دست من خالی است دریابم

یا زینب(س)

چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم

تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم

یا زینب(س)

بیا بنگر که زینب با خودش دو اختر آورده
دو خورشید جهان آرا دو ماهِ انور آورده

به اینان نان عصمت شیر با مهر علی داده
دو سرباز از تبار آستان جعفر آورده

حسین من

چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم

تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم

امیری حسین

به دست خویش گرفته‌ست هر دو ماهش را
چنان امیر که می‌آورد سپاهش را

پر است هر قدمش از هزار بیم و امید
چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را

امیری حسین(ع)

به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم
چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم

نه پسرهای من‌اند این دو نه خواهر زاده
به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده

غم ندیدن تو

غم ندیدن تو! … کرده قصد جان مرا
غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا

از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته ام
عجین به داغ نوشتند داستان مرا

ذوالفقار زینب

به هرکجا بروی می‌شویم هم‌قدمت
حسین! غصه نخور می‌شوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین! یک تنه هستم مدافع حرمت

دکمه بازگشت به بالا