به دست خویش گرفتهست هر دو ماهش را
چنان امیر که میآورد سپاهش را
پر است هر قدمش از هزار بیم و امید
چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را
به دست خویش گرفتهست هر دو ماهش را
چنان امیر که میآورد سپاهش را
پر است هر قدمش از هزار بیم و امید
چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را
به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم
چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم
نه پسرهای مناند این دو نه خواهر زاده
به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده
غم ندیدن تو! … کرده قصد جان مرا
غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا
از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته ام
عجین به داغ نوشتند داستان مرا
به هرکجا بروی میشویم همقدمت
حسین! غصه نخور میشوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین! یک تنه هستم مدافع حرمت
جان من نذر روضههایِ حسین
می تپد قلب من برای حسین
این دو قربانیاَم به جای خود
پدر و مادرم فدای حسین
خاتون جهان امیر مذهب، زینب
صاحب علم و صاحب منصب، زینب
گفتند شفیقه الحسن بود آرى
از عشق حسین خود لبالب، زینب
به هرکجا بروی میشویم همقدمت
حسین! غصه نخور میشوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین! یک تنه هستم مدافع حرمت
مادر! ز آقا و مولای جهان رخصت بگیر
لطف کن از بهرِ این دو نوجوان رخصت بگیر
ما دو تا را پر بده در آسمانِ کربلا..
بهرِ پرواز از میانِ آشیان رخصت بگیر
مادر! ز آقا و مولای جهان رخصت بگیر
لطف کن از بهرِ این دو نوجوان رخصت بگیر
ما دو تا را پر بده در آسمانِ کربلا..
بهرِ پرواز از میانِ آشیان رخصت بگیر
همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد
وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد
علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر
ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد
به نام اسوه ایثار حضرت زینب
به نام جلوه الله شوکت زینب
قسم به هر چه خدا آفریده در عالم
که هست ملک خداوند دولت زینب