شعر محرم و صفر

خون جگر

جم شدن دوروبرش داره میره
با علی اصغرش داره میره
بعد شیش ماه چجوری دل بِکَنِه
روی دستش پسرش داره میره

عطش

آتش خورشید تا اسباب شد
تشنگی در خیمه ها هم باب شد

واژه ی «آب زلال» کربلا
بعد عباس علی «نایاب» شد

باب حاجات

ای ولی الله گهواره نشین
دستهایت پرچم فتح المبین

گریه هایت خطبه های حیدری
حجت کبرای محشر! محشری

سیب سرخ

خون می کنی تو بر جگرم, دست و پا مزن
آرام تر, علی, پسرم, دست و پا مزن

اینها تو را به تیر سه پر آب داده اند
پیش نگاه اهل حرم, دست و پا مزن

بدن پرپر تو

بر زمین جز بدن پرپر تو نیست علی
گوشه ای جمع چرا پیکر تو نیست علی

نفس آهسته بکش, دور و برت لاله نکار
غیر خونابه که در حنجر تو نیست علی

دلیر شیر جمل

آفتاب علی الدوام حسن
سحر مسجد‌الحرام حسن
ماه زیبای پشت بام حسن
حسنی زاده‌ای به نام حسن

هم قدّ سقا شده ای

تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای

دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی
ظهرامروز در این معرکه معناشده ای

خانه‌ی صاحب کَرَم

اگر سَریم بِجُز در حرم نیافتادیم
که جز به خانه‌ی صاحب کَرَم نیافتادیم

زمانه خواست که ما سمتِ دیگری برویم
به لطفِ مادرتان از قَلَم نیافتادیم

إن تنکرونی

شوریدگیت داده به دل اختیار را
با زلف دوست بسته قرار و مدار را

آیینه ی تمام نمای یل جمل
از این سپاه فتنه درآور دمار را

غرق به خون

تو که نزدیک تر از من به منی
لاله ی چاک شده پیرهنی
ای گل اندام عمو غرق به خون
مانده ام این که تویی یا حسنی

تلظی

بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته است
امید ؛بر شش ماه عمر او زمان بسته است

باب الحوائج بودن شهزاده یعنی که
دل برنگاه او مفاتیح الجنان بسته است

احلی من العسل

احلی من العسل شده ای زیر سنگ ها
در خاک سرخ حل شده ای زیر سنگ ها
جسم تو مبتلای بلای عظیم شد
از زخم بی بدل شده ای زیر سنگ ها

دکمه بازگشت به بالا