شعر محرم و صفر

اربعین آمد و من باز نرفتم به حرم

گرچه پایین تر از این مرتبه ها جای من است

اینکه اینگونه ام از برکت آقای من است

عده ای در پی اعجاز مسیحا هستند

علی اکبر ارباب مسیحای من است

لشگرت یادش بخیر

آمدم اینجا دوباره…لشگرت یادش بخیر

قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر

اولین باری که اینجا آمدم یادت که هست؟

شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر

یک اربعین گذشته

من نیمه جان ز داغ تو در این سفر شدم
برخیز و بین چگونه خمیده کمر شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

مبتلا شدم

از آن زمان که دور از این کربلا شدم
بر هر بلا که بود اخا مبتلا شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک عمر گوییا که من از تو جدا شدم

ای حسین

من بلای عشق تو بر جان خریدم ای حسین
آمدم تا کربلا اما خمیدم ای حسین

ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهی تن و موی سفیدم ای حسین

پیچ و خم

من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم

دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!

یک نفر نیست به داد من ِ تنها برسد؟

در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم

همینجا بود

همینجا بود قامت دال گشتم
پریشان راهی گودال گشتم

همینجا بود حرمت را دریدند
همینجا جسمت پاکت را کشیدند

ای خفته زیر خاک

ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم

باور نداشتم که به قبرت نظر کنم

ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید

با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم

زینب من

آمــــدی از ســفــــر حــزن و بـــلا زینب من

آمــــدی بـــاز به ایــن کـرب و بـلا زینب من

روی قـبــرم بـنِـشـیـن آه بکـش اشک بـریـز

تـا تـسـلـی بـشــوم قـلـب تــو را زینب من

وقتی از پیش تو رفتم

وقتی از پیش تو رفتم پر من سالم بود

چادرم , پوشیه ام ,معجر من سالم بود

حرمتی داشتم و پیکر من سالم بود

به خداوند قسم که سر من سالم بود

گریه های شب جمعه

گریه های شب جمعه چه خریدن دارد

نوکرت تا خود تو شوق رسیدن دارد

شده هفتاد و دو سر با سر تو بر نیزه

سر بازار شما ٰ زجر کشیدن دارد

ای وامدار چشمه تو

  ای وامدار چشمه تو سلسبیل ها

ای کشتی نجات , چراغ سبیل ها

در بین نوکران شما دیده می شوند

موسی,مسیح,آدم و نوح و خلیل ها

دکمه بازگشت به بالا