این زندگی بدون تو معنا نمیشود
هرکس نشد به مثل تو منا نمیشود
طوفان اشک و صحنه گودال قتلگاه
بس کن دگر که نیزه تو جا نمیشود
این زندگی بدون تو معنا نمیشود
هرکس نشد به مثل تو منا نمیشود
طوفان اشک و صحنه گودال قتلگاه
بس کن دگر که نیزه تو جا نمیشود
فرزند حسین بن علی, تاب نداشت
در فکر عطش بود و علی خواب نداشت
از هرم عطش, لبان اصغر می سوخت
رنگی به رخش, نوگل ارباب نداشت
آقا میا به کوفه که اینجا وفا نبود
شمشیرها علیه شما , با شما نبود
هرچند ای امام غریبم نوشته اند
اینجا پر از صفاست , ولیکن صفا نبود
چه فکری می کنی ای تیر آیا قد اصغر را نمی بینی ؟
/ مگر بر آستان خیمه مادر را نمی بینی؟ /
که خود را می کشیاینقدر با شدت/
که دقت کرده ای اینگونه با دقت/
دل پر از زخم, نفس زخم , رگ حنجر زخم
گوشه ای درته گودال لب حنجر زخم
آسمان پر شده از سر , سر بر نیزه شده
پیکری روی زمین بی سر و , سر تا سر زخم
از بوی سیبسرخ طبق مرده جان گرفت
زخمی ترینیتیم خرابه توان گرفت
باران چشمهای رقیه شروع شد
از بس کهگریه کرد دل آسمان گرفت
عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
بهراحیای محرم در شتاب افتاده اند
مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند
فکرچای روضه و قند و گلاب افتاده اند
السلام علیک یا عطشان
چه بلایی سر لبت آمد!؟
تا من و تو به وصل هم برسیم
جان به لبهای زینبت آمد
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
غروب بود و زنی بی قرار , تنها بود
زنی ز داغ برادر فکار , تنها بود
غروب بود و زمین سرخ بود و باد سیاه
زنی حزینه و بی غمگسار , تنها بود
که داده زلف تو را پیچ و تاب با نیزه
و کرده کار جهان را خراب با نیزه
که چشمهای شما را خمار کرد ای مرد
و برده است از این خیمه خواب با نیزه