کاروان برگشت با جانى که در پیکر نبود
کاروان برگشت و آن را سایه اى بر سر نبود
روزها رفتند و زینب، زینب سابق نشد
هرکه خواهر بود، بعد از کربلا خواهر نبود
کاروان برگشت با جانى که در پیکر نبود
کاروان برگشت و آن را سایه اى بر سر نبود
روزها رفتند و زینب، زینب سابق نشد
هرکه خواهر بود، بعد از کربلا خواهر نبود
ای در مدار عشق نیمِ دیگر من
برخیز مهمانت رسیده دلبر من
در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من
هرگز نمی شد این جدایی باورِ من
در کنارِ قبرِ تو ماندم به تنهایی علی..
در خیالم ساختم تصویرِ زیبایی علی..
مرقدِ ششگوشه را کعبه تصوّر می کنم
محورِ این قبله ای از بس معلّا یی علی
از ماست که بر ماست چرا پس گله داریم !؟
تقصیر خود ماست اگر فاصله داریم
کم لطفیِ آقای کریمان که محال است
غیر از خودمان از همه عالم گله داریم
آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین
روضه ات دارد میان عرش طالب یا حسین
می برد معراج، ما را قاب قوسین ضریح
می شود پایین پایت سجده واجب یاحسین
از چه حیران شده ای اهلِ بُکا؟روضه که هست
کربلا قسمت مان نیست..بیا روضه که هست
حسرت و آه همه جای خودش..موج بزن
همّتی..ناله کن از سوز و نوا..روضه که هست
می رسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین(ع)
دیده ها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین(ع)
ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو
ما همه جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
از میان روضه ها هر سالکی رد میشود
روح سرگردان او روح مجّرد میشود
غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم
غالباً دور از حرم آنچه نباید میشود
ز همان روز ازل بعد هدینای حسین
دهنم خورده به شیرینی حلوای حسین
نقطه دلبری خالق و بنده حرم است
وسط سجده روی تربت اعلای حسین
من همیشه دلم به این خوش بود
که تو آقا هوامونو داری
هر چی هم که سیاه و بد باشم
آخرش تنهامون نمیذاری
نگاهش لب به لب لبریز غم بود
شکسته بال و پر از هر قدم بود
ولیکن استوار و محترم بود
امیر قافله..مرد حرم بود
عاقبت آمدم پس از عُمری
به مزارت نه بر مزارِ خودم
آمدم های های گریه کنم
به دلِ خون و داغدارِ خودم