سخت است پیش چشم پسر, دست و پا مزن
جانِ جواد, مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیرهی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
سخت است پیش چشم پسر, دست و پا مزن
جانِ جواد, مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیرهی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
در آستانت از تو پنهان نیست حیرانم
مانند یک نوزاد پاکم زیر بارانم
پای مرا بشکن که پابند خودت باشم
دستم بدامانت ببین الوده دامانم
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمُردم پس از محرمتان
لباسِ مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کَنَم از آن؟ چگونه از غمتان؟
نام حسین سینه زنان را یکی یکی
با گریه گرد کرببلا جمع میکند
نزدیک شصت روز خودش سفره پهن کرد
این سفره را امام رضا جمع میکند
به هنگام گرفتاری توکل بر خدا عشق است
گره ها را سپردن دست یار آشنا عشق است
بیا تسلیم حق باشیم و راضی بر رضای او
که در سیر اِلیَ اللّهی توسل بر رضا عشق است
در آستانت از تو پنهان نیست حیرانم
مانند یک نوزاد پاکم زیر بارانم
پای مرا بشکن که پابند خودت باشم
دستم بدامانت ببین الوده دامانم
در احتضار انگار جسم مضطرش بود
دور و برش گریه کنى اصلاً نیامد
اى کاش پیش این برادر, خواهرش بود
افتاده ای بر روی خاک و پر نداری
جز دیدهی تر مونسی دیگر نداری
آنقدر غربت میچکد از جسمت آقا
ناخواسته میگویمت مادر نداری
عبا کشیده به سر غربتی نهان دارد
نگاه زار به این حالش آسمان دارد
به یک قدم نرسیده دوباره میافتد
مشخص است تنی زار و ناتوان دارد
وقتی عبا را بر سر خود میکشیدی
بند امید عالمی را میبریدی
خوردی زمین دیگر نشد برخیزی از جا
دیدم سوی دیوار خود را میکشیدی
یگانه بانوی قم ! کوکب امام رضا
فدای گریه ات ای زینب امام رضا
چگونه عرض کنم تسلیت به محضر تو
شهید شد وسط حجره ای برادر تو
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا
بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا
آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت
تا سر کشید جام بلا حضرت رضا