شعر شهادت امام كاظم (ع)

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)

تمام آرزویم هست ببینم بچه هایم را
ببینم که خدا کرده اجابت ربنایم را

دراین مدت که زندانم همیشه زاروگریانم
ازاینکه من نمی بینم رخ ماه رضایم را

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)

می شود بر شانه ی لطفت پریشان گریه کرد
پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد
هردم ای آئینه با آهت دل عالم گرفت
چشم دنیا تار شد سر در گریبان گریه کرد

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)

باز هم نام کریمان پیش من آورده اند
علتش این بود من را از قرن آورده اند
در سیه چال گنه افتاده بودم بی حبیب
لطف کردند و برایم هم سخن آورده اند

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)

تا که نگه به حال پریشانی ام کنی

یا که نظر به گریه ی کنعانی ام کنی

 پرواز میکنم طرف کاظمین تو

تنها به این بهانه که زندانی ام کنی

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

از زیر باران دوچشمت ناله می ریخت
از جسم تو گلبرگهای لاله می ریخت

حالا که داری سجده ها بر رب سبحان
فرقی ندارد خانه باشی یا به زندان

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر(ع)

در گوشه ای شکسته زِ آوارِ بی کَسی
تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم
یلدا ترین شب است شبِ این سیاه چال
پیر و نحیف و بی کَس و بی همصدا منم

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

ای چارده بهار اسیر بلا شده
دنیا به درد دوری تان مبتلا شده
در حسرت نگاه تو خورشید خون گریست
کنج سیاه چال که جای امام نیست

سَیِّدَنَاالغَریب

دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای

دوباره ضربه ی سنگین دست واقعه ای

چقدر مردم پست مدینه نامردند

دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند

نگاه خسته

نگاه خسته ی تان ماتمی به دل انداخت

برای سینه ی ما روضه ی محرم ساخت

دوباره پیرُهن مشکی عزای شما

و باد می وزد از مشهد رضای شما

جواب با خنده

سالهاوقتِ   دعایِ   سحرم   خندیدند

درسیه چالبه اشکِ  بصرم  خندیدند

سالها  شد سپری در غل  و  زنجیر عدو

و  به آزردگی   بال  و پرم  خندیدند

چشمهایش همه را

چشمهایش همه را یاد خدا می انداخت

لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت

پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجیم

نظری کاش که بر ما, گذرا می انداخت

باب الحوائج

مشکل گشای کارها باب الحوائج

ذکر توسّل های ما باب الحوائج

دارد هوای شیعه را باب الحوایج

پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج»

دکمه بازگشت به بالا