تا سرفه میکنم بدنم درد میکند
زینب مرا نبوس, تنم درد میکند
از من نخواه با تو کنم درد دل علی
تا حرف میزنم دهنم درد میکند
تا سرفه میکنم بدنم درد میکند
زینب مرا نبوس, تنم درد میکند
از من نخواه با تو کنم درد دل علی
تا حرف میزنم دهنم درد میکند
من بیشتر برای شما گریه می کنم
دیگر نپرس اینکه چرا گریه می کنم
آقا , تمام فاطمه نذرِ نگاه توست
آری امیر , داغ تُرا گریه می کنم
بر درب حرم داشت لگد میزد , حیف
در بر سپرم داشت لگد میزد , حیف
از بین لگدها لگدی کشت مرا
محسن پسرم داشت لگد میزد , حیف
مهدی زراعتی
درب وا شد و به گوش همه
تق ترقهای استخوان آمد
مادرم فرصت دفاع نداشت
پشت هم ضربه ناگهان آمد
چقدر خون چکداز ریش ریش پیرُهنت
شکست گوشه ابرو…شکسته شد دهنت
در آن کشاکش گودال مگر نمیدانست
که ” لا یمسحو الا مطهرون” به تنت…!!!؟
نیما نجاری
آتش به تمام قد بر افروخته دید
مسمار نمایان به در سوخته دید
یک لحظه تنفس حسین بند آمد
دیوار و تن و در چو بهم دوخته دید
نیما نجاری
مجلس بدون اشک تو آقا نمیشود
اصلا بساط روضه مهیا نمیشود
آقا تو روضه خوان غم مادرت بشو
هر کس که روضه خوان زهرا نمیشود
دوباره شهر مدینه غروبی از غم شد
که آتشی به در خانه باز مَحرم شد
به پشت این در خانه چه ازدحامی شد
دوباره حَجمه ی دشمن به فکرماتم شد
شکسته تر شده و دستبر کمر دارد
چه پیش آمده ! آیاحسن خبر دارد؟
به گریه گفت که زینب مواظب خودباش
عبور کردن از این کوچه ها خطردارد
شُور کردند که دهند تو را عذاب
اولی و دومی های خراب
مانده روی خاک آن ختم رسل
در سر خود آورند چندین سراب
وقتی شکست پهلوی زهرای خانه را
افتاده دید قامت آقای خانه را
فریاد زد سَر همه : هیزم بیاورید
آتش , گرفت دامن ِ دریای خانه را
معنای فراق را دگر فهمیدم
با دست خودم سنگ لحد را چیدم
شب غسل نمودم بدنت را اما
یک عمر سرت هرآنچه آمد دیدم