دود سرکش شد و با رنگ سحر برخورد کرد
باز هم دیدند خیری که به شر برخورد کرد
طبق عادت جبرئیل از آسمان آمد ولی
ناگهان با اتفاقی شعله ور برخورد کرد
دود سرکش شد و با رنگ سحر برخورد کرد
باز هم دیدند خیری که به شر برخورد کرد
طبق عادت جبرئیل از آسمان آمد ولی
ناگهان با اتفاقی شعله ور برخورد کرد
بانوی خانه پر پر زدنش می افتد
اشک از چشم ز طرز سخنش می افتد
از همان کوچه برای پسری عادت شد
قبل افتادن مادر حسنش می افتد
این فتنه هازداغ پیمبرشروع شد
ازصحنه ی شکستن یک درشروع شد
وقتی چهل نفر به درخانه می زدند
دردشدیدپهلوی مادر شروع شد
این فتنه ها زداغ پیمبرشروع شد
ازصحنه ی شکستن یک درشروع شد
وقتی چهل نفر به درخانه می زدند
دردشدید پهلوی مادر شروع شد
بانوی خانه پر پر زدنش می افتد
اشک از چشم ز طرز سخنش می افتد
از همان کوچه برای پسری عادت شد
قبل افتادن مادر حسنش می افتد
دود سرکش شد و با رنگ سحر برخورد کرد
باز هم دیدند خیری که به شر برخورد کرد
طبق عادت جبرئیل از آسمان آمد ولی
ناگهان با اتفاقی شعله ور برخورد کرد
نیمه شب است و مانده علی که چه ها کند
باید بساط غسل کسی را به پا کند
حیدر بنا نداشت که بی فاطمه شود
اما بناست خانه قبری بنا کند
به التماس نگاه یتیم های خودت
به دستهای کریمانه ی دعای خودت
بیا دوباره دعاکن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
استخوان بشکسته را سیلی زدن دیگر چرا؟
این چنین رفتار با مادر برِ دختر چرا؟
دست بانویی که عادت بهر احسان کرده بود
با غلاف کین شکستن در بر همسر چرا؟
در سرش خیره سری فکر خیانت دارد
دست سنگین کسی میل جنایت دارد
یک نفر نیست بگوید مزن این قدر لگد
پشت در حضرت زهراست خجالت دارد
بی نام تو زهرا, گره ای وا شدنی نیست
هرگز نفسی,بی تو مسیحا شدنی نیست
بوسه به گل دست تو معراج رسول است
فرزند کسی ام ابیها شدنی نیست
بس زخم زبان از آن و این خوردی تو
بس خون جگر برای دین خوردی تو
مادر به خدا دلم شکست و مردم
وقتی که در آن کوچه زمین خوردی تو
سید مجتبی شجاع