شکر که سرمایه ام محبتِ زهراست
روضه اگر آمدم به دعوتِ زهراست
صاحب هر پرچم است و بانی مجلس
هر کجا حسینیه شد هیات زهراست
شعر شهادت حضرت زهرا (س)
خوش به حال هر کسی عبد و گدای فاطمه است
هر که در پشت سرش دست دعای فاطمه است
خوش به حال قامتی که در عزایش خم شده
خوش به حال چشم های که برای فاطمه است
خدا سرشته ترا مادر پدر باشی
از این جهان پر از غم، همیشه سر باشی
خدا سرشته گلِت را فقط برای همین
که روشنایی چشم پیامبر باشی
گير كرد و به خانه راه نداشت
وسط كوچه ها پناه نداشت
او سر جنگ با مدينه نداشت
بين نامحرمان پناه نداشت
دستاس راچرخاندم وبوی توپیچید
بوی غذا ونان بازوی تو پیچید
آورده زینب بغچه پیراهنت را
در خانه وکاشانه ام بوی توپیچید
شده ام بی کس و بی یار خدایا چه کنم
شده روزم چو شبِ تار خدایا چه کنم
من که عمری گره از کاره همه وا کردم
شده ام سخت گرفتار خدایا چه کنم
بدرقه کردم دل و دلدار را با اشکِ چشم
غسل دادم گلبُنِ گلزار را با اشکِ چشم
نیمه شب تشییع کردم همسرِ قامت کمان
دفن کردم یاورِ بیمار را با اشکِ چشم
مانده ام با تن بی جان تو جانا چه کنم؟
با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟
چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان
حیدر افتاده به این روز…خدایا چه کنم…؟
این تن که غسل میدهم اینجا تن من است
جان داده است لحظه ی جان دادن من است
بی جوشن است گرچه ولی جوشن من است
پیر زنی که رفته ز دنیا زن من است
با صد امید وقت دعا گریه میکنی
داری به انتظار شفا گریه میکنی
آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
من درد میکشم،تو چرا گریه میکنی؟
مردم دگر جواب سلامم نمیدهند
از همسرت مگیر حجاب و سلام کن
اين روزها زبان دل بوتراب شد
اي مستجاب خانهء حيدر قيام كن
حسین ساکی
تمام عمر به یاد غمت عزادارم
همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم
برای غربت من اشک ریختی شب و روز
چقدر گریه به چشمان تو بدهکارم