نام تو را آیینه حَورا میگذارد
یعنی که گل بر صورتت جا میگذارد
ثابت شده حتی نسیم صبحگاهی
تاثیر بر گلبرگ طوبی میگذارد
نام تو را آیینه حَورا میگذارد
یعنی که گل بر صورتت جا میگذارد
ثابت شده حتی نسیم صبحگاهی
تاثیر بر گلبرگ طوبی میگذارد
کسی که مِهر نبی پُر نموده جامش را
ز خاطرش نبرَد لحظهای غلامش را
سلام میدهد و دلخوشم ز مرحمتش
که مرتضی برساند به ما سلامش را
قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم
دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم
مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن
ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد
مرهم آتشِ قلبم بشود حیف نشد
مادرم گفت نگو ، سوختم از خاموشی
زینب ای کاش که مَحرم بشود….حیف نشد
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد
عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه “زینب کبری” نخواهد شد
شام غریبی و تک و تنها شدن رسید
هفت آسمان به سینه مولا محن رسید
میگفت قطره قطره اشکش چرا چرا
رفتن رسید بر تو و ماندن به من رسید
این روزهای غم ، گذرش وقت میبرد
یک شهر بشنود خبرش وقت میبرد
سیلی محکمی که نشیند به رویگل
تا از میان رود اثرش وقت میبرد
نوازش میکند با درد مادر موی دختر را
نوازش میکند با اشک دختر دست مادر را
علی تازه جوانش را در این اوضاع میبیند
اگر در خانهام بالا نمیگیرد دگر سر را
جانمازت را ملائک بوسه باران می کنند
ای که از عطرِ خدایی روز و شب آکنده ایی
دلشکسته ، باز بر همسایه ها کردی دعا
با همین چشمان نیمه باز ، هم بخشنده ایی
مگر که باد خزان در میان خانه وزیده
که سرو خانه ی حیدر چنین خمیده خمیده
چنان به هم زده است انکسار شیشه ی جان را
که تکه تکه نفس میکشد بریده بریده
جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سورۂ اخلاص و کوثر میرود
زجرها دیده ست اما غرق شوق؛
محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود
از تابش مستقیم هم میسوزد
در سایهی یاکریم هم میسوزد
زخمی که به رویِ مادرم افتاده
از رد شدن نسیم هم میسوزد