شعر شهادت حضرت زهرا (س)

وصیت

الهی بمیرم که مضطر شدی
بمیرم زمین گیر حیدر شدی
دعا کن بمانی که شاید گلم
دوباره خدا خواست مادر شدی

پرِ تو می‌اُفتد

هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد
به رویِ شانه‌یِ زینب سَرِ تو می‌اُفتد

بگیر چهره ولی عاقبت که می‌دانم
نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو می‌اُفتد

خطبه زهرا

قیر بانویی ام که غنی بذات است
همان زنى که کرم از کرامتش مات است
 
فقط نه ما که براى پیمبران , محشر
مدال فاطمیون مایه مباهات است
 

دلواپسم

فاطمه, دلواپسم , خیز و پریشانم مکن

دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن

بین مسجد گریه ام را دیده ای ,پس صبر کن

پیش این نامرد مردم باز گریانم مکن

جان حسین

ناموسِ عرش , وحیِ مجسّم, دعا نکن
سِّر طواف , ‌بانیِ زمزم, دعا نکن

سرفصل عشق , مادر مظلوم کائنات
یکتا دلیلِ خلقت عالم ,دعا نکن

تکیه‌گاه

هر جا در انتخاب مسیر اشتباه شد
در راهِ روضه‌ی تو دلم سر به راه شد

دیگر زمین نخوردم از آن روز , که مرا
دیوار تکیه‌های غمت تکیه‌گاه شد

یک سوم سادات را کشتند

ما به جای مادرِ خود پشت در بودیم کاش
او سپر شد بر علی ما هم سپر بودیم کاش

یک زن و یک لشکرِ نامرد ؛ این انصاف نیست
روبروی مردهای بی جگر بودیم کاش

گل که شد مقصود,حتی خار حاجت می دهد
خار با تو می شود گلزارحاجت می دهد

زینب و زهرا بماند فضه هم جای خودش
توی این خانه در و دیوار حاجت می دهد

نگران

لگدی خورد به در,,در که نه,,دیوار شکست..
خانه لرزید و تمام تن تب دار شکست..

سمت دیوار و در آنقدر هجوم آوردند..
عاقبت پهلوی آن مادر بیمار شکست..

بهر امداد

باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی
آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی

درد این است که ما مدعی هجرانیم!
درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی

گدا

شاه شد با تو هر گدا زهرا

چاه شد بی تو راه ها زهرا

از چه روز و کجا؟ ٬ نمی دانم

بوده ام با تو آشنا زهرا

نگاهم‌ نمیکنی

غصه َم گرفته است نگاهم نمیکنی
زهرای من نگاه به آهم نمیکنی؟

باشد قبول چشم تو آسیب دیده است
اما مرا دگر تو صدا هم نمیکنی!!!

دکمه بازگشت به بالا