شعر شهادت حضرت زهرا (س)

کمکم کن

شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب

کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم

امّ أبیها

از لگد ها به روی “در” , دو سه تا جا مانده
فکر کردند علی , بی کس و تنها مانده

میخِ دَر , شاهدِ این است بدانیم همه…
تا کجا …پای علی , حضرت زهرا مانده

ای مادرم

شمع و پروانه باز یکجا سوخت
مادر آتش گرفت و بابا سوخت

با صدای نفس نفس زدنش
عالمی گریه کرد و با ما سوخت

غم فراق

نشان فصل خزان از سراسرم پیداست
ز زردی رخ خورشید انورم پیداست
غم فراق پدر آتشم زده دیگر
که بی قراری ام از قلب مضطرم پیداست

غریبِ شهرِ مدینه

تمامِ غصه از اینجا شروع شد : “یک دَر…”
که بی ملاحظه افتاد , روی یک مادر

حرامیان همه از “دَر” عبور میکردند
و بدتر از همه چشمانِ فاتحِ خیبر

مستانه سوختیم

ما در کنار هم چه غریبانه سوختیم
در پای شمع دین چو پروانه سوختیم
با صبر در شرار ستمها چه ساختیم
ما با قبول عشق چه مستانه سوختیم

دلم گرفته

میدونی دلم گرفته فاطمه
میدونی خزون شده بهار من
بغض کوچه توی سینه ی توإ
درد سیلی روی قلب زار من

مشعل سوزان‌

نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه‌ ها بگذاشتند

هفت تن , دنبال یک پیکر , روان
وز پی‌ آن هفت تن , هفت آسمان

دارالعَزا

این روزها که دیدنتان کیمیا شده
این خانه خانه نیست که دارالعَزا شده

باور نمی‌کنم چقدر آب رفته‌ای
حتی برایِ ناله لبت بی صدا شده

آرامش حیدر

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست
عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه
او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

یا زهرا

هر کسی بر فاطمه قلبا ارادت داشته
شک ندارم بی گمان با عشق نسبت داشته

حجه الله علینا مادر پروانه هاست
مادری که بر امامان هم امامت داشته

رحم کن بر دل علی

مثل ابر بهار می بارم, رحم کن بر دل علی زهرا
چاره ی لحظه های دشوارم, رحم کن بر دل علی زهرا

اندکی تا دم سحر مانده, تازه آغاز دردسر مانده
لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

دکمه بازگشت به بالا