گریه های شب و روزم به ثمر نزدیک است
کن حلالم که دگر وصلِ سحر نزدیک است
دیده ای گریه ی طوفانیِ زهرایت را
یا علی رخصتِ دیدارِ پدر نزدیک است
شعر شهادت حضرت زهرا (س)
صاحب نفسان خاک در حضرت زهرا
محتاج دعای سحر حضرت زهرا
چون فضه و اسما همه شب گرم طواف است
جبریل امین دور سر حضرت زهرا
یک تنه دارم دارم درین غوغا هوایت غم نخور
سخت دلتنگم برای خنده هایت غم نخور
من به جای آن همه مشکل گشاییت از رسول
در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور
ای مقام تو فراتر ز همه باورها
مادر اهل یقین سایه ی بالاسرها
همه مدیون تو هستند الهی مادر
سایه ات کم نشود از سر این نوکرها
طببیه ی همه درد تو بی تو دوا مانده
در آرزوی شفا چشم مرتضی مانده
تو و خجالت خانه نشینی حیدر
من و خجالت این قامتی که تا مانده
روی لبان هر کسی هم جا نمیگیرد علی
هم وصف او با هر قلم معنا نمیگیرد علی
لطف الهی شاملش باید بگردد بی گمان
درسینه ی هر ناکسی سکنی نمیگیرد علی
از خاتم انبیا نگین افتاده
داغی به دل حبل متین افتاده
یک عده فقط به ما تماشا کردند
دیدند که مادرم زمین افتاده
امیرفرخنده
هر شب که آه تا به سحر گاه می کشم
با اشک شعله بر جگرِ ماه می کشم
تا باز هم به شِکوه نگویند بس کنم
آهسته گریه می کنم و آه می کشم
من و این گریه ی خواهی نخواهی
سیاهی می رود چشمم سیاهی
برای دلخوشیم , گرچه سخت است
بکش از سینه آهی گاه گاهی
مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید
چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید
دنیا همه بر سر من آوار شده
از بس پسرم خیره به دیوار شده
در خواب نفس که می کشیدی دیدم
پیراهن ساده ی تو گلدار شده
امیر فرخنده
منبر توحید ذاتا وامدار فاطمه است
حامل وحی است و وحی از آبشار فاطمه است
هم نبوت هم امامت در مدار فاطمه است
بهترین اوصاف رب در انحصار فاطمه است
لافتی تصدیق الا ذوالفقار فاطمه است