دشمنانت یک طرف, آن آشنا از یک طرف
بی وفایی یک طرف, زهر جفا از یک طرف
کل عالم خون بگرید در عزای تو کم است
ارضیان از یک طرف, اهل سما از یک طرف
دشمنانت یک طرف, آن آشنا از یک طرف
بی وفایی یک طرف, زهر جفا از یک طرف
کل عالم خون بگرید در عزای تو کم است
ارضیان از یک طرف, اهل سما از یک طرف
تویی که جود و عطا بر امام ها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟!
جواد فاطمه ارث از کریم او بردی
غریب خانه شدن را ز مجتبا داری
در کنج آشیانه , تنها کبوتری بود
در دل به یاد داغِ , گل های پرپری بود
بال و پرش شکسته , از کینه های صیاد
خود منتظر که گردد , از بند غصه آزاد
روزدن خوب است وقتی دست رد درکار نیست
مرگ بر هر عاشقی که عاشق اصرار نیست
خواب خوش کردن حرامش میشود تا به ابد
هرکسی پشت درت تا به سحر بیدار نیست
دستش همیشه باز و خداوند جود , بود
روی لب ملک ز ثنایش سرود , بود
تنها دلیل خلقت هر آنچه بود , بود
عرش خدای عزوجل را عمود , بود
چشم در چشم تو می دوزد و بد می خندد
دست و پا می زنی و در به رویت می بندد
سر و کار جگرت تا که به زهرش افتاد
نقل شادی عوض مرهم زخمت می داد
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است
در کنارت خواهرت جان دادنت را دید ؟! نه
روی خاک حجره تشنه ماندنت را دید ؟! نه
زیر دست و پا نماندی و تنت عریان نشد
روی رحل نیزه قرآن خواندنت را دید ؟! نه
محمد کیخسروی
قدمش ناگهان شتاب گرفت
طرفش رفت و ظرف آب گرفت
آب را بر روی زمین تاریخت
درهمان لحظه قلب زهرا ریخت
به لطف خــدایِ جوادالائــمّه
گدایم , گـــدایِ جوادالائــمّه
غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس
شدم آشنایِ جوادالائــمّه
داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد
جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد
ستم اینگونه روا نیست, به دشمن حتی
که دلِ سنگ و جفا کار چنین همسر کرد
وقت رفتن به کنارت پدری می خواهی
وقت پرواز شده بال و پری می خواهی
پدرت نیست کمی آب به دستت بدهد
پسرت نیست می ناب به دستت بدهد