شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

شعر مرثیه حضرت ام البنین (س)

آسمانش, قمر ندارد که
از حسینش خبر ندارد که

غصه ها در دلش, تلنبار است
شب تارش, سحر ندارد که

شعر روضه حضرت ام البنین (س)

تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند , به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری , به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم , بخدا گشته گرفتارِ بقیع

شعر روضه حضرت ام البنین (س)

ای رودِ خروشان به لبِ, باغ اقاقی
ای ساحل طوفان زدگان,حضرت ساقی

ایام عزاداریِ مادر شده, برخیز
وقتِ غم و غمخواریِ مادر شده, برخیز

شعر روضه حضرت ام البنین (س)

ای سراپا عشق و پاکی وصفا
اسوه ی دلداری و صبر و وفا
ای بلندای عطا را قائمه
مادر گلهای باغ فاطمه

شعر روضه حضرت ام البنین (س)

تو چنان مرتبه ای محضرِ حیدر داری
که برای پسرش منصبِ مادر داری

تو پس از فاطمه اش , فاطمه ی صغرایی
راه در خانه ی اسرارِ پیمبر داری

اگر بوسم غبار پای او را با جبین ,,بهتر

اگر بوسم غبار پای او را با جبین ,,بهتر
که پیدا شد میان خاک پایش از نگین بهتر

برای عزت شاگردی او مریم آماده است
برای خدمتش از حضرت روح الامین بهتر

مادرم در گوش من خوانده است:"یا ام البنین"

مادرم در گوش من خوانده است:”یا ام البنین”
ذکر من تا روز محشر هست:”یا ام البنین”

هرکسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»

مثل زهرا مادرم هستی و نامت فاطمه است

با عنایاتت درِ این خانه خدمت می کنم
با غزل گفتن فقط عرض ارادت می کنم

دلبر شیر خدایی و کنیز فاطمه
با ثنایت از علی جلب رضایت می کنم

همین که نام مرا میبرند میگریم

دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم

دوباره گفتم: جان تو و حسین, پسر!

دوباره گفتم و گفتی: “به روی چشم عزیز!”

فدای چشمت, چشم تو بی بلا مادر

امّ العباس

نام توآمد و غمی سنگین

در دل بیقرار من جا شد

گره هایی که داشتم بی بی

با نگاه کریمه ات وا شد 

مادر چهار شهید…

سلام حضرت ام البنین بانو جان

سلام مادر سقای دشت تشنه لبان

شبیه حضرت زهرا خم شده کمرت

بقیع پر شده از کربلای دور و برت

دیگر مرا ام البنین نخوانید…

عمری به پای چشم تر خود گریستم

هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم

بر خاکهای گرم بقیع روضه خوان شدم

تنها , ز شام تا سحر خود گریستم

دکمه بازگشت به بالا