چه گام استواری در دفاع از اصل دین داری
به راهی که در آن هستی بدون شک یقین داری
تو هم ام الادب هستی و هم ام البنین هستی
ارادت های دیرین بر امیرالمومنین داری
چه گام استواری در دفاع از اصل دین داری
به راهی که در آن هستی بدون شک یقین داری
تو هم ام الادب هستی و هم ام البنین هستی
ارادت های دیرین بر امیرالمومنین داری
ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی
جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی
با اینکه عمری در دواوین کهن هستی
ام البنین! اما فراتر از سخن هستی
مانند زهرا از تو بوی گریه می آید
ام البکای دیگری در شعر من هستی
شایسـته بودی با امیرالمؤمنین باشی
زیـرا لیاقت داشــتی مرد آفـرین باشی
وقتی علی فــرقی ندارد با رســـول الله
مثلِ خدیجه بی شک أمّ المؤمنین باشی
کسی از خانهاش هر شب گذر روحالامین دارد
که از ترس خدا در سجده پینه بر جبین دارد
کسی که همسر شیر خدا باشد یقین دارم
خبر از عالم لاهوت و از عرش برین دارد
قدم اگر خمید, فدای سر حسین
جانم به لب رسید, فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید, فدای سر حسین
مرگ من بود دمی کز تو خبر آوردند
به همه عضو تنم درد و شرر آوردند
من همان روز ز جان دست کشیدم که اینجا
تحفه…پیراهنی از راه سفر آوردند
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
عطر بهشت در نفست موج میزند
حالا دگر تو بانوی خلدبرین شدی
با عروساش بین گذر نشسته
رو چادرش خاک چقدر نشسته
چند ماهه که بچههاشو ندیده
چند ماهه اینجا بیخبر نشسته
پیراهنِ مشکیم و پوشیدم
گل کرد بازم تو دلم احساس
دیدم نوشته گوشه ی تقویم
” روزِ وفاتِ مادرِ عباس “
تنها چرا نشسته مگر گریه میکند؟
چون شمع شعلهور به نظر گریه میکند
از مردم مدینه شنیدم که روزها
میآید و ز داغ پسر گریه میکند
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش , کربلا امّ وهب شد
در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد