ری قبله گشته با حرم سیدالکریم
عزت گرفته با قدم سیدالکریم
عقده گشای قبر خراب حسن شده
صحن و سرای محترم سیدالکریم
ری قبله گشته با حرم سیدالکریم
عزت گرفته با قدم سیدالکریم
عقده گشای قبر خراب حسن شده
صحن و سرای محترم سیدالکریم
آبشار نور از دستار او سرشار بود
با عبای روی دوشش کعبه ای سیار بود
او مکرر دلبری می کرد از اهل بهشت
شیوه اش این بود،زیرا حیدر کرار بود
چرا جانِ صدا کردن نداری
چرا حالِ دعا کردن نداری
تو مردِ خیبری باور ندارم
توانِ پلک وا کردن نداری
از این دل درد آورتان می آید
اشکی که ز چشم ترتان می آید
اینگونه که بالای سرم میگریید
کم کم نفس آخرتان می آید
شده ام خاک پای حضرت عشق
پس به هفت آسمان شرف دارم
ذوق پرواز را نمی خواهم
شوق پابوسی نجف دارم
کوفه در اندوه و واویلاست واویلا علی
در نجف صاحب عزا زهراست واویلا علی
پیر نابینایی افتاده است در ویرانه ها
دیده اش بر راه آن مولاست واویلا علی
(زبانحال زینب کبری سلامالله علیها)
دختراتو به رفتنت مُجابکرد
همونطبیبیکهتوروجوابکرد
بشکنه دست نحس اِبنملجم
که دنیارو؛رو سرِ ماخرابکرد
چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور… جان نداری
سَرَت برشانهات میاُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
شکسته فرق کسی که نوای توحید است
شکسته فرق کسی که تمام امید است
شکسته فرق کسی که جمال خورشید است
شکسته فرق کسی که برون فروغ جاوید است
کیست الله؟ بیا از ولی الله بپرس
مقصد قافله را از بلد راه بپرس
پاسخی می دهدت بی حد و اندازه، فقط
به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس