مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است
در آسمان ها هم زبانزد کاظمین است
هر جا که بوی تو می آید کاظمین است
با این حساب امروز مشهد کاظمین است
مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است
در آسمان ها هم زبانزد کاظمین است
هر جا که بوی تو می آید کاظمین است
با این حساب امروز مشهد کاظمین است
مهر شما در دل عاشق فتاد
خیر دو دنیا به من این فیض داد
باب کرم هستی و باب المراد
اسئَلُکَ بحودک یا جواد
خدای عز و جل لطفون ایتسه شامل حال
آقام امام رضا قلبین ایلرم خوشحال
قلم آلوب اله باب المرادیدن یازارام
به لطف شاه خراسان جوادیدن یازارام
گاه گاهی که شود باز ز هم پلکانت
میچکد اشک تو بر دامنه ی دامانت
هنده ها هلهله کردند که یک وقت کسی
نشود با خبر از همهمه ی بارانت
غریب مانده ولی زهر تا اثر بکند
خدا کند جگرش را خودش خبر بکند
برای اشک به خنده جواب می آید
کنیز خانه به دنبال آب می آید
آتش گرفته خانه ی دل ، آه مادر
می سوزم از زهر هلاهل ، آه مادر
عمر مرا چون تو به برگ گل نوشتند
با دست خونین مقاتل ، آه مادر
از دیده ام گرفت نگاه تو خواب را
انداخت دوری ات به دلم اضطراب را
خون مرا به عالم و آدم حلال کرد
عشقت حرام کرد اگر خورد و خواب را
وسط حجره گاه گاه افتاد
نفسش در شماره، آه افتاد
به در بسته خورد فریادش
بی پناهی که بیگناه افتاد
منکه آمد به لب از زهر هلاهل جانم
نهمین نور خدا و پسر سلطانم
این خودش درد بزرگیست برایم که شده
یار همخانه ی من قاتل وزندانبانم
از اثر زهر جفا سوخت سراپا بدنم
در دل این خانه دگر نیست کسی هم سخنم
ناله زنم آه کشم زهر شرر بار چشم
نیست امیدی رهم از معرکه اهرمنم
میان حجره چنان ناله از جفا می زد
که سوز ناله اش ، آتش به ما سوا می زد
به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا می زد
هم جوادی و هم جوان هستی
پیر جمع پیمبران هستی
هم شکوه زمین خاکی ما
هم ستون های آسمان هستی