چشم های نجیب یعنی تو
غرق در عطر سیب یعنی تو
السلام ای کریم آل الله
به غمِ دل طبیب یعنی تو
چشم های نجیب یعنی تو
غرق در عطر سیب یعنی تو
السلام ای کریم آل الله
به غمِ دل طبیب یعنی تو
گر چه در مظلومیت احساس غربت میکنیم
میرسد از راه , روزی که قیامت میکنیم
میرسد روزی که میسازیم , صحنت را حسن !!
بعد از آن دربارهاش هر روز , صحبت میکنیم
وقت عروج روح رسول خدا رسید
از مأذنه صدای اذان عزا رسید
سهم وجود آل عبا رنج و غم شده
از پنج تن ستاره ای از نور کم شده
بر لبت آیه یِ هـدایت و نور
مکتبِ تو کلاسِ شور و شعور
پایِ دین را به سینه وا کردی
کاش من با شما شوم محشور
روضه هایِ آخرِ ماه صفر سنگین تر است
ضربه یِ زخمِ زبان کاری تر از هرخنجر است
بی حیا حرفِ نبی حرفِ خداوند است و بس
این که می گویی به او هَذیان نگو پیغمبر است
دست و پا میزنی و بال و پرت میریزد
گریه ی خواهر تو روی سرت میریزد
بهتر است سعی کنی این همه سرفه نکنی
ورنه در طشت تمام جگرت میریزد
حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
ازخاک پای تو دُر و گوهر درست کرد
ته مانده ی پیاله ی آب تو را گرفت
تا سلسبیل و چشمه کوثر درست کرد
این نمکـدارترین روضه نمک گیرم کرد
پسرِ فاطمه با دستِ خودش سیرم کرد
روضه یِ کـوچه یِ غمهایِ کـریمِ طاها
در همین اوجِ جوانی به خدا پیرم کرد
آمـدیم از تو بگـوییم و بباریم حسن
ما تعصب به تو و نام تو داریم حسن
کاش در صحن شما پا بگـُذاریم حسن
کـَرمی کن که بیاییم و بیـاریم حسن ….
در چهل سالِ گذشته اشک من رگبار بود
ابرِ بارانزای چشمم روز و شب پربار بود
از گلویم آب خوش پایین نرفته هیچ وقت
کامم از خشکیِ داغِ تشنگی سرشار بود
جهان برای سری روی نیزه لَک میزد
و صبر آدمیان را خدا محک میزد
سری که بر سر نیزه نشسته بود اما
عروج حنجر آن پله تا فلک میزد
از سرورِ هر دو عالم نزد ما غم بهتر است
گریه بر تو از نماز نیمه شب هم بهتر است
واقعا اشک براى روضه چیز دیگرى است
در سلوکِ ما فرات از آب زمزم بهتر است