شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر روضه حضرت زینب (س)

آمدم سوی غمکده خانم !

که عزای تو آمده خانم !
اذن سینه زدن بده خانم!
جبل الصبر ! سیده خانم !

کوه ایمانی و یقین زینب!

شعر شهادت حضرت زینب (س)

همه جا غم نصیب زینب شد
درد و ماتم نصیب زینب شد
تا رود پرچم حسین به عرش
قامتی خم نصیب زینب شد

شد کبود

گریه کردم روضه ی سخت تو را یک سال و نیم
زهر شد در کام من آب و غذا یک سال و نیم

در شگفتم , من که با تو زنده بودم روز و شب …
زنده ماندم بی وجودِ تو چرا یک سال و نیم ؟!

نفس های آخرم

یک سال می شود که تو هم پر کشیده‌ای
من هم به سوگ پر زدن تو نشسته‌ام
شاید به جا نیاوری‌ام آشنای من
می‌بینی از فراق تو خیلی شکسته‌ام

جمعِ کوفی

لحظه‌ها لحظه‌های آخر بود
آخرین ناله‌های خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیده‌ای تَر بود
چقدر سینه‌اش مکدر بود

شیشه ی قلب

آخر ماجراست این بستر
پلکهایش دوباره سنگین شد
زیر لب باز یا حسینی گفت
سفره ی بی کسیش رنگین شد

شعر شهادت حضرت زینب(س)

ببین زمانه چه آورده است بر سر من
نشسته گرد اسارت به روی پیکر من

نپرس موی سفیدم نشانه ی چه غمی ست
نپرس از دل خون و نگاه مضطر من

شعر شهادت حضرت زینب(س)

اگر نشانه‌اى از کوه و آبشارى هست

اگر خزانِ مرا شوقى از بهارى هست

اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست

اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست

شعر شهادت حضرت زینب(س)

هنگامه وصال من و دلبرم شده
این الحسین زمزمه آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من
پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

شعر شهادت حضرت زینب(س)

مادر گریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!

چشم های تو از نجابت و نور, چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد, بس که زخم دلت فراوان است

شعر شهادت حضرت زینب(س)

نه هم دمی ,نه مونسی ,نه یار و یاوری

جان کندنم چه سخت شد این روز آخری

 یکسال و نیم هست که هِی می خورم زمین

مثل کبوتری که ندارد دگر پری

شعر شهادت حضرت زینب(س)

مرا میان سپاهت حساب کن بانو

گدای خان حسینت خطاب کن بانو

بـرای آنـکـه بـگویـی تـو کـیـستـی بی بی

مـیـان ظـلـمـت شب آفـتـاب کـن بـانو

دکمه بازگشت به بالا