شعر شهادت اهل بيت (ع)

دیر آمدی اجل دلم از غصه آب شد

دیر آمدی اجل دلم از غصه آب شد
کوهی زغم بروی سر من خراب شد

دنیا نساخت با من دلخسته,سوختم
قلبم ز خاطرات جوانی کباب شد

سرِتو را هدف دشنه ی سنان کردند

سرِتو را هدف دشنه ی سنان کردند
پس از تو خیمه ی اهلِ تو را نشان کردند
زبان سرخ “دل” سبز می دهد برباد!
دلِ مرا هدف خنجر زبان کردند

بغضش شکست زخم دلش بی حساب شد

بغضش شکست زخم دلش بی حساب شد
ســجاده اش مـــعطرِ بـا اشــک نـاب شـــد

او سید البکاء حسینیه ی خــداست
گریه سپاه او شد و پا در رکاب شد

غرق اشکی و گریه می باری

غرق اشکی و گریه می باری

شده دریا ز چشم تو جاری

راوی روضه های کرب و بلا

روضه ی ناشنیده ای داری؟

بوی مادر می رسد

بوی مادر می رسد
انتظار دیدن مادر به آخر می رسد
لحظهء دیدار بود
باز هم در کربلا زهرا به حیدر می رسد
مسجد کوفه ببین

دیده اند انگار عمری با خدا مانوس ها

دیده اند انگار عمری با خدا مانوس ها
در پس نام تو یا صبوح و یا قدوس ها
در نگاه مردم این شهر ما دیوانه ایم
درد عشقت را نمی فهمند جالینوس ها

بکش تو تیغ وببین چندحنجر آماده است

بکش تو تیغ وببین چندحنجر آماده است
برای چوبه ی چوگان تو سر آماده است
زمین توان تحمل نداشت جلوه کنی
برای محشر روی تو محشر آماده است

همین که بی توام آقا برای من کافیست

همین که بی توام آقا برای من کافیست
به تو نمیرسد این ناله های من کافیست

برای این که بمیرم به تیغ حاجت نیست
جدایی از تو برای عزای من کافیست

حالا که آمدی دگر از پیش مان نرو

حالا که آمدی دگر از پیش مان نرو
خورشید شام تار خرابه بمان,نرو

دیگر بس است بی تو سفر,جان به لب شدم
دق می کنم اگر بروی مهربان,نرو

زخم هایم شده این لحظه مداوا مثلا

زخم هایم شده این لحظه مداوا مثلا
چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلا

آمدی تا که تو هم بازی دختر بشوی؟
باشد ای رأس حنا بسته! توبابا مثلا

به شهرکوفه

به شهرکوفه بجز غصه چیز دیگرنیست

نصیب خواهرتو جز دو دیده ی ترنیست

ازآن زمان که شدم میهمان این مردم

هزارفاجعه دیدم که جای باور نیست

زندگی تو بعد عاشورا

زندگی تو بعد عاشورا
همه اش بر مدار ماتم بود
به روی بام خانه ات آقا
چقدر دسته های پرچم بود

دکمه بازگشت به بالا