ای برادر تو ز پا افتاده ای؟
بین گودال بلا افتاده ای؟
شعر شهادت اهل بيت (ع)
در هر کجا به باورتان من چکیده ام
بر گریه های خواهرتان من چکیده ام
هر شب دلم به یاد شما بغض می کند
بر پاره پاره پیکرتان من چکیده ام
در اوج غربتی و به نِی تکیه داده ای
با ناله های آخرتان من چکیده ام
یک ضربه , دو , سه , رسید تا دوازده
از طرز کَندن سرتان من چکیده ام
حنجر نمانده , چقدر بَد بریده است
بر این بریده حنجرتان من چکیده ام
تیری شبیه نیزه ولی با شتاب ِ تیر
آمد به قصد اصغرتان من چکیده ام
یک دشت پُر شده ز تن اکبرت حسین
بر بید ریخته پرتان من چکیده ام
گوشواره را کشید و رقیه زمین خورد
بر خاک روی دخترتان من چکیده ام
علیرضا عنصری
چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟
تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه
چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من
صبر کن ای برادرم آرام
غصه ام بوسه ای ز حنجر توست
آه زینب خدانگهدارت
غم من خاک روی معجر توست