پیراهن تو بوی گل یاس می دهد
بوی علیُّ و مادر احساس می دهد
مانده هنوز خون تو بر آن به جا حسین
خونی که بوی روضه ی عبّاس می دهد
پیراهن تو بوی گل یاس می دهد
بوی علیُّ و مادر احساس می دهد
مانده هنوز خون تو بر آن به جا حسین
خونی که بوی روضه ی عبّاس می دهد
امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم
همراه سیِّد الشُّهداء گریه می کنیم
صاحب زمان گرفته عزا گریه می کنیم
از داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم
زینب وَرای فکر و خیال من و شماست
مدّاح او فقط وَ فقط شاه کربلاست
بی بیِّ آسمانیِّ عالم عقیله ایست
که افتخار مادر سادات و مرتضاست
آن زینب او عزیز مردم شده است
این فاطمه اش ملیکه ی قم شده است
افسوس که نام اُم کلثوم فقط
مانند مزار مادرش گم شده است
قاسم صرافان
متوکل شدن چه آسان است در دلی میلشر اگر باشد
سهم ابلیس می شود انسان از خدا بی خبر اگر باشد
می کشد شعله روح شیطانی از دل ازدحام و می شکند
حرمت عصمت خدا, حتی فاطمه پشت در اگر باشد
بر روی نگاهمان صدف باریده
اینبار برای یک هدف , باریده
دیشب همه جا ستاره باران بود و
امشب همه جا دُرِّ نجف باریده
شکوه خلقت تو عرش را تکان داده است
واشتیاق شگفتی به کهکشان داده است
درازدحام ملائک, مسیح انفاست
نشاط تازه به روح فرشتگان داده است
عمریست پا به پای شما گریه میکند
همراهِ”های هایِ شما” گریه میکند
یکآسمان ستاره ی گم کرده راه…آه
دنبالردِّ پای شما گریه میکند
آقای سامرا که سلامم به محضرش
آتش زبانه می چکد از دیده ی ترش
یک عدّه ناجیب که توهین نموده اند
بر ساحت مقدّس و نام مطهّرش…
وقتی نگاهم رابه بــاران می نشانم
وقتی که خون دل زدیـده می فشانم
گُلمی کندشـوق تووباجـذبه عشق
دلرابه سوی سـامرایت می کشانم