سینه لبریز فراق یار, حتی بیشتر
دل اسیر خندهی دلدار, حتی بیشتر
گفت احمد, حسن اگر شخصی شود1
میشود ار فاطمه سرشار, حتی بیشتر
سینه لبریز فراق یار, حتی بیشتر
دل اسیر خندهی دلدار, حتی بیشتر
گفت احمد, حسن اگر شخصی شود1
میشود ار فاطمه سرشار, حتی بیشتر
دلم پر خون ز غوغای زمانه
بزن قنفذ بزن با تازیانه
که تا حیدر پرو بالم نبیند
وصیت می کنم غسل شبانه
علی آمره
لرزه نشسته است به دست دعای تو
شد سر به زیر پیش همه مرتضای تو
حال تو بست دست مرا آن طناب نه
حالم گرفته است زحال و هوای تو
کوچه پر از صداست, دلم شور می زند
این ناله از کجاست؟ دلم شور می زند
دستی زمخت, آمده بالا در ازدحام…
این مرد بی حیاست, دلم شور می زند
قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت
تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت
نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم
خدا دلم به مسیر محبتت انداخت
دعـا بس اسـت عـزیـزم بـرای همسایه
کمی دعـا به خودت کن به جـای همسایه
بـرای تک تکشان مغفـرت طلب کـردی
ولـی بـه روت درآمـد صـدای همسایه
رسید لحظه ی غسل گل جوان علی
چه تازه گشته دوباره غم نهان علی
خدا نمانده توانی به بازوان علی
و خیره مانده به تابوت دیدگان علی
علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست
علی است اهل کسائی که محورش زهراست
علی است صاحب بیت شرافت و عظمت
علی ابوالحسنین است و همسرش زهراست
سلام, آمده ام تا سفارشی بدهم
دری بساز برایم دوباره؛ ای نجار
دری که کنده نگردد به ضربۀ لگدی
دری مقاوم و محکم ز بهترین الوار
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف
چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف
هر چه این جا هست چشمان مرا خون کرده است
رنگ این دیوار خانه یک طرف, در یک طرف
در سرش خیره سری فکر خیانت دارد
دست سنگین کسی میل جنایت دارد
یک نفر نیست بگوید مزن این قدر لگد
پشت در حضرت زهراست خجالت دارد