شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

زخم دل

تیغی فرود آمد و فرقت شکست آه

فرقت شکست و موی تو در خون نشست آه

خون قطره قطره از تب پیشانی ات گذشت

چشم تو را در آن سحر تیره بست آه

دوران ناب ساغر عمرت به سر رسید

دیگر خمارمرگ شد آن چشم مست آه

زخم سرت عمیق شد اما تو را نکشت

آری تو را که طاقت این درد هست, آه

از آن دمی که ماه تو در خاک و خون نشست

در بین کوچه آینه ی تو شکست آه

زخم دل تو سر زد و جان تو را گرفت

زخمی که بر نداشت دمی از تو دست  آه

حالا دوباره همدم زهرای خود شدی

دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه

سید محمد جواد شرافت

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا