دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصل پر از غم یک سخن گفت:
عزیزم زخم بستر درد دارد
دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصل پر از غم یک سخن گفت:
عزیزم زخم بستر درد دارد
ز بی محلی همسایه های این کوچه
دلم گرفته شبیه هوای این کوچه
حسن بگو پسرم جای امن می بینی؟
کجا پناه بگیرم کجای این کوچه؟
ز بی محلی همسایه های این کوچه
دلم گرفته شبیه هوای این کوچه
حسن بگو پسرم جای امن می بینی؟
کجا پناه بگیرم کجای این کوچه؟
هرچه باشد باز هم دیوار از در بهتر است
چون ندارد میخ این دیوار در بر بهتر است
طاقت دست بریده را نداری فاطمه
کربلای تو بدون آب آور بهتر است
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النسا سیلی زدند
نا مسلمانان که از دین و قرآن می زدند
بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند
یک زن تمام خلقت حق را بهانه شد
یک زن میان عالم و آدم یگانه شد
یک زن که بود مظهر تکثیر آفتاب
هم دردِ مرد چاه, به آه شبانه شد
بین نماز, وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
تا تل زینبیه و گودال قتلگاه
تا خیمه ها قدم به قدم گریه می کنم
با علقمه به یاد لبت آب می شوم
با روضه های مشک وعلم گریه می کنم
محراب ابروان تو را برگزیده اند
شمشیرهای تشنه برای سجودشان
طوفان خون به پا شده در بین قتلگاه
دورو بر تنت ز قیام و قعودشان
رباب هست و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
شاعر: حاج علی انسانی
تا خون شهید کربلا می جوشد
با یاد محرم دل ما می جوشد
داغ غم او همیشه عالم سوز است
تا هست خدا خون خدا می جوشد
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی