ساقیا ما همه از برکت جامت مستیم
یازده مرتبه از بردن نامت مستیم
آنچه از دست تو جاری ست شرابی ست طهور
شکر در سایه ی الطاف “امامت” مستیم
شعر شهادت اهل بيت (ع)
کسی که بهر تو دست دعا بلند کند..
به عرش طالع او را خدا بلند کند
ترحّمی به زمین خورده ی مسیرت کن
مرا مگر که دعای شما بلند کند
تمام عمر یادت کردهام با هر دعا حتی
تمام عمر با هر گریه با هر ربنا حتی
پس از تو روضههای هفتگی نه لحظهای دارم
پس از تو گریهام در جمعها در انزوا حتی
پیش تو ای که شکافنده دانشهایی
زیر و رو کردن این دل که ندارد کاری
به نگاهی بشکافد دل شاعر که ندید
بهتر از بیت شما، در دو جهان درباری
با چشم هایی کودکانه نینوا را دید
ما روضه ها را خوانده ایم او روضه ها را دید
روزی ولایت را اساس عاشقی دانست
ما تازگی فهمیده ایم او تا کجا را دید
جانی به تن نیست
از تشنگی دیگر توان پا شدن نیست
مسموم زهرم
مظلومم اما پیکرم دور از وطن نیست
ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو منایی دیکر
کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر
در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر
شیعیان! دانید روحِ عشق چیست
مُهجتِ قلبِ حسینِ بنِ علیست
در حقیقت شد نجاتِ عالمین
خونِ مظلومیتِ جدم حسین
روضه دارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوه مجتبی توئی آقا
یک لحظه هم از غیب، نگاه تو جدا نیست
این دانش بیحد مگر از سوی خدا نیست
در محضر تو پاسخ هر عالم و عارف
جز آیهی《سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنا…》نیست
یکبارِ دیگر هفتِ ذیالحجّه
آمد ولی حالا مزارِ تو
خالی شده از جمعِ یارانت
حجاج رفتند ازکنارِ تو
طلوع شعر تو من را به این یقین بکشد
که صوت شعر، ز فیض شما طنین بکشد
مبارک است وجودت که خود تبارک گفت
چو خواست نقش تو را حُسنِ خالقین بکشد