رضا دین پرور

بیار باده بیار

نگارمیرسد از ره بیار باده بیار

به دلحضور دراین بزم صاف و ساده بیار

هزارسجده برآن شاه پاک زاده بیار

هزاربوسه برآن ابروی گشاده بیار

 

خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد


خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد

و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد

تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا

غروب جمعه شد اما نیامدی آقا


آمدم تا گریه کنم

آمدم تا به تن بی سر تو گریه کنم

بر تو جای پدر و مادر تو گریه کنم

خوب در خاطره ام یاد تو جا خوش کرده

آمدم بر نگه آخر تو گریه کنم

شکر خدا

شکر خدا که گریه کن شاه عالمیم

درچشم خلق از کرم او مکرمیم

پایان نمیرسد غم ما بی عزای او

ما موج عشق از دل طوفان ماتمیم 

تو بگو کرببلا

تو بگو کرببلا تا که خدا از دهنت

بشنود بعد کند روزی هر سینه زنت

تو بگو کرببلا تا که به حق قرآن

وفدیناه شود مرثیه ی ذوالمننت

بپذیرید عرض تسلیتِ

بپذیرید عرض تسلیتِ
سینه ها, دست ها, بدن ها را
بپذیرید سرسلامتی ِ
روضه خوان ها و سینه زن ها را

بابا

چقدر حرف که بی ربط آمده, تا… با…

برای آنکه شـود حـرف من مهیـا با…

دو چشم من به گمانم که آشنا هستید

یکی دو بار به نی دیده ام شما را با…

روضه برپا شده و باز به هم ریخته ام

روضه برپاشده وباز به هم ریخته ام

اشک بسیار ز دوری حرم ریخته ام

آنقدر سینه زدم که بدنم خسته شده

پر چو فطرس به هواخواهی غم ریخته ام

خواب دیدم

خواب دیدم که گل روی تو پر پر می گـشت

و لبت بسکه ترک داشت ز خون تر می گشت

خواب دیدم نفس  ِتـــــنگ کبوترها را

 قفس دست شما را که پُر از پَـر می گشت

سقای کربلا

راهی شده به سمتی و شد لشکری به خـط

یک دست مشک دارد و دستــــی علم فقـط

او نذر کرده تا بشـــــــــکافد به هر چه شـد

دستش اگر رســـــــد به گلوی پر آب شــط

ی شاه کریمان

دریاب تو ای شاه کریمانه گدا را

درمانده ترین مفلس درراه خدا را

تقدیر من این بود نمک گیر تو باشم

تقدیر نوشته به دلم مهر شما را

شکر خدا

شکر خدا که گریه کن شاه عالمیم

درچشم خلق از کرم او مکرمیم

پایان نمیرسد غم ما بی عزای او

ما موج عشق از دل طوفان ماتمیم 

دکمه بازگشت به بالا