رضا قربانی

تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید

تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید
دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید

مارا نوشته اند شکار کمند یار
شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید

اینقدر به مجلس اش حسادت نکنید

اینقدر به مجلس اش حسادت نکنید
هی چوب میان چرخ هیئت نکنید
اصلا به شما چه؟!,”فاطمه” صاحب عزاست
در کار عزای او دخالت نکنید
رضا قربانی

باید عاشق کمی ضرر بدهد

باید عاشق کمی ضرر بدهد
در ره عاشقی جگر بدهد

پای شمع نگاه محبوبش
مثل پروانه بال و پر بدهد

دلبر کمر به نیت صید و شکار بست

دلبر کمر به نیت صید و شکار بست
با یک نگاه بر همه راه فرار بست

آنقدر مشتری سر بازار خود کشید
حتی دکان حضرت پروردگار بست

باید به محله رنگ ماتم بزنم

باید به محله رنگ ماتم بزنم
بر سر در خانه چوب پرچم بزنم

ایام غم و سیاه پوشان شماست
بگذار سیاهیه محرم بزنم

باید از جَهلِ عدو تدبیر را بیرون کشید

باید از جَهلِ عدو تدبیر را بیرون کشید
از نماز و حَجِّشان تَکفیر را بیرون کشید

با نظر کردن به تاریخ و روایات و حدیث
زندگیِّ آن دو گرگِ پیر را بیرون کشید

هر دوتاتون میشدین بنای هم

هر دوتاتون میشدین بنای هم
ابتدای هم و انتهای هم

نور واحدید و فرقی نداره
جلوه میکنید اگر به جای هم

تا از کنار کوچه ی دلبر گذشتم

تا از کنار کوچه ی دلبر گذشتم
از خیر جنات خدا دیگر گذشتم

بالا پریدن بال و پر میخواهد اما
با تو ز بالاها بدون پر گذشتم

صلح تو اوله قیام حسین

جز توسل چکار باید کرد؟

از ته دل هوار باید کرد

 

ما همه عبد و ربمان یار است

سجده بر پای یار باید کرد

شعر روضه حضرت علی اکبر (ع)

تا جگر ِ من به سوز و آه نیفتد

بَهر ِ علاجم کسی به راه نیفتد

با گُنَهَم چاه درست کردم و گفتم

یوسفِ من در تهِ این چاه نیفتد

بر باد داده عاشقی

 

 بر باد داده عاشقی خاکسترم را

وقتی تو را دیدم زدم قیدِ سرم را

 ایل و تبارم کشته ی ایل و تبارت

نذر ِ تو کردم والدین و همسرم را

سقا که رفت

سقا که رفت با رفتنش چه بر سرت رفت

پشتِ سرش پشت و پناه و لشگرت رفت

گفتم خدا رحمی کُنَد اهل ِ حرم را

تا در کنار ِ علقمه آب آورت رفت

دکمه بازگشت به بالا