شعر اربعین

مسافر حرمم

بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها بد را
نشان بده به همه لطفِ بیش، از حد را

ببخش، حاجتِ من کمتر است، از کَرمت
خودت بخواه، برایم هر آنچه باید را

مسافران کربلا

به کربلا نرفته‌ها! حسین را صدا کنید
میان اشک‌های خود خدا خدا خدا کنید

زیارت حریم عشق اگر نصیب‌تان نشد
به جای دیدن حرم دری به گریه وا کنید

یک اربعین

یک اربعین چو کاسه ی خون هر دو دیده شد
یک اربعین سرت به سر نیزه دیده شد

یادم نمی رود که در اینجا چه دیده ام
گلهای باغ فاطمه با خنده چیده شد

یا زینب

از اول گل هر سخن بود زینب
کسای روی پنج‌تن بود زینب
چنان مادرش ممتحن بود زینب
بدون تبر بت شکن بود زینب

آقای من

…و سر شکسته به پای پیاده می آیم.
به شوق آبله بستن به جاده می آیم.

سه روز خانه به دوشی به وصل می ارزد.
به این دلیل فقط بی اراده می آیم.

سالار زینب

آمدم آمدم چه آمدنی
زخمی از جنگ عرصه ی شامات
هر که را زنده بود آوردم
آمدم با تتمه ی سادات

دلواپسم

باید برای خود غزلی دست و پا کنم
تا واژه واژه دِین خودم را ادا کنم

چندی است واژه ها به سراغم نیامدند
پس من چگونه عرض ادب بر شما کنم؟

تو هوامو داری

من همیشه دلم به این خوش بود

که تو آقا هوامونو داری

هر چی هم که سیاه و بد باشم

تو ولی تنهامون نمیذاری

دو دستم بسته

دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم
بریز آبی بر این آتش که از سرخی رو دارم

چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده
نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم

محال است

از ماست که بر ماست چرا پس گله داریم !؟
تقصیر خود ماست اگر فاصله داریم

کم لطفیِ آقای کریمان که محال است
غیر از خودمان از همه عالم گله داریم

روضه

آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین
روضه ات دارد میان عرش طالب یا حسین

می برد معراج، ما را قاب قوسین ضریح
می شود پایین پایت سجده واجب یاحسین

چشم تر

به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن
کلام وحی شده منبر از حسین و حسن

خراب روضه شدم آمدم به میخانه
رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن

دکمه بازگشت به بالا