شعر اهل بیت

بهار سینه زنان

رسیده است محرم…بهار سینه زنان
نگاه کن به دل بی قرار سینه زنان

تمام دلخوشی ام این شده که روز حساب
مرا حساب کنی در شمار سینه زنان

جانم حسین(ع)

همین که در محرم تو روضه خوانده می‌شود
دل همه به کربلای تو کشانده می‌شود

فقط به مجلس حسین می‌شود به چشم دید
که پادشاه پهلوی گدا نشانده می‌شود

آب روی ماست گریه

آب روی ماست گریه آبروداریم ما..
با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما

باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست
حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت
با دست بشکسته مرا روزی‌خور این در نوشت

هرگز نمی‌کردم گمان اینجا مرا راهم دهند
نام مرا در بین نوکر‌ها خودش آخر نوشت

توبه کردیم

توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم
تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم
توبه کردیم که تا مجلس روضه باقی ست
لحظه ای حسرت آن جنت الاعلا نخوریم

ای که عشقت

ای که عشقت شعله ور در جانِ ما،جانم حسین
از ازل مهرِ تو در بنیانِ ما جانم حسین

عطرِ جانبخشِ ضریحت بی قرارم کرده است
کربلایت کعبه ی جانانِ ما جانم حسین

هیهات من الذلّه

کربلا در کربلایِ خنجر و حنجر گُم است
تازه عاشـورا شروعِ کارِ او با مردم است

آمده این دشت را سیراب از کوثر کُـــند
آمده تا کــــربلا را کربلایــــی تـــر کُـــند

رنگ ماتم

باید به محله رنگ ماتم بزنم
بر سردر خانه چوب پرچم بزنم

ایام غم و سیاه‌پوشان شماست
بگذار سیاهی ِ محرم بزنم

ماه روضه

چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من

چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد

شکر خدا

شکر خدا که زنده هستم این محرم
بازآمدم زیر لوای اشک و پرچم
گر با بدی با خوبها ،خواندیم درهم
بوده دعای مادرت زهرا مُسلّم

با روضه های کرببلا

آنانکه روح را به تن مرده می دمند
اشرف ز خلق و ما خلق الله عالمند

اضلاع یک مثلث قائم به خالقند
گاهی حسین ، گاه حسن ، گاه خاتمند

آهی به وسعتِ همه یِ سینه ها بده
امسال شالِ مشکیِ من را شما بده

مادر اگرچه این پسرت ناخَلف شده
با دستِ خود تو لقمه یِ هر روزه را بده

دکمه بازگشت به بالا