هر روز من دور از تو آشوبه
هر روزِ من بی تو پر از درده
کاری بکن که پای لرزونم
به سمت خونه ی تو برگرده
شعر شب اول محرم 1401
ای سر ، سر بریده ی بر نیزه ها سوار
خورشید گونه برده سران را به یک مدار
از خون تو به سر زده تا عرش هر چه هست
حتی خدا به داغ تو گردیده سوگوار
نوشته اند مرا نوکر و غلام ازاول
سپرده اند به تو حضرت امام از اول
زده به طالع خود مُهری از جنون مداوم
کسی که وا کند از تربت تو کام ازاول
می برد از دل عالم غم تو غم ها را
می خرد لطف تو از دم همه دم ها را
توبه ها را به تو دادند همان روز ازل
تا تو آدم بکنی تک تکِ آدم ها را
یاعلی دونوه ات خسته و گریان شده اند
خبرت هست که آواره وحیران شده اند
هیچکس نیست بگوید که بنی هاشمی اند
با چه اوضاع بدی راهی زندان شده اند
امشب نگار دشت بلا سر بریده شد
پشت و پناه اهل ولا سر بریده شد
در خاک و خون نشسته تمامی لاله
اینجا گلوی لاله جدا سر بریده شد