روضه ی کربلاست تقدیرش
مثل زینب شکسته تصویرش
داغ شرمندگیِ عباس است
علت قد و قامت پیرش
شعر شهادت ام الادب
ای مادر آب، آبرویت
ای علقمه، جامی از سبویت
ای زمزمِ اشک ما ز جویت
دریا، دو سه قطرهء وضویت
ظاهرا از ریا ابا دارم
باطنا ادعا…. ادا… دارم
کفر من هست حُبِ دیده شدن
شرم از روی انزوا دارم
گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن اورا
که حسرت می کشد فردوس عطر گلشن اورا
چنان مشکل گشا ، باب الحوائج ، کاشف الکرب است
گرفتند اولیا الله عالم دامن اورا .
گر چه با زهرای مرضیه برابر نیستی
یا به شان و مرتبت همسنگ کوثر نیستی
در میان خانه ی عرشیِ زهرا و علی
جایگاه مادری داری و کمتر نیستی
اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد
که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد
اگر مادر شود ام الادب دور از تصور نیست
پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد
رسیده قافله و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر … خبر دارد
خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد
نشسته بود ببیند مگر جوانان را
و داشت زیر نظر پهنه ی بیابان را
سپاه زینب کبری که می رسید از دور
بلند شد بتکاند غبار دامان را
روشناتر ز آب امّ بنین
بانوی آفتاب امّ بنین
انتخاب ابوترابی تو
افتخار بنی کلابی تو
آمدی کو حسین مظلومت ؟
از چه قامت خمیده ای زینب ؟
گوئیا داغ داری به دل ، که چنین
رنگِ صورت پریده ای زینب
اشک من از آه لب ربابه
داغ علی خواب شب ربابه
منو به بی پسر بودن یاد کنید
ام بنین که لقب ربابه
بنشینید و سیر گریه کنید
گریه بر این شکسته بال کنید
بی بنینم ، شما به رسم وفا
پسران مرا حلال کنید …