شعر شهادت اهل بیت

مدینه جای ماندن نیست

اگرچه وقت رفتن نیست ، مدینه جای ماندن نیست
کسی فکر من اصلاً نیست ، مدینه جای ماندن نیست

مدینه تا پیمبر بود ، با یک گل معطر بود
دگر آن گل به گلشن نیست ، مدینه جای ماندن نیست

علی مظلوم

شب بود و از خون‌گریه‌هایش ماه می‌سوخت
عکس علی در چاه بود و چاه می‌سوخت

تنهاست…، دارد می‌کشد آب، آب نه اشک
تا پیش زهرا آب هم در راه می‌سوخت

با ولایت از ازل پیمان محکم بسته است

او‌ که قبل از خلقتش ، شد آزموده فاطمه ست
عالم هستی وجودش از وجودِ فاطمه ست

با ولایت از ازل پیمان محکم بسته است
خانه ی امنِ ولایت بر عمودِ فاطمه ست

فاطمه جان

ندیده بود از ما غیر خوبی
همونی که رسید بعدش لگد زد
نه اینکه من بگم ، تو نامه گفته
جدای از لگد ، حرفای بد زد

فدای حضرت زهرا(س)

من هرچه دارم از عطای حضرت زهراست
از ابتدا دل مبتلای حضرت زهراست

یک جان ناقابل خدا داده به من آن هم
با فخر می‌گویم فدای حضرت زهراست

عزیز دلم

نشستم کنارت
که من رو ببینی
میخوام تا که از جات
بلند شی بشینی

چشم بد خونمو آتیش کشیده

چشم بد خونمو آتیش کشیده
همه زندگی مونو بهم زده
میشه واسه حیدرت دعا کنی
فاطمه حال دلم خیلی بده

کجا باید بریم این غم؟

زمانی چند از مرگ نبی نگذشته بود ، آری
که در اسلام آوردند ، بدعت های بسیاری

همان ها که همیشه در مدینه مدعی بودند
نشان دادند از خود ، بعد پیغمبر چه رفتاری

یا فاطمه(س)

اصل اسماء خدا از قبل خلقت فاطمه است
فصل پیوند نبوت با امامت فاطمه است

هر کمالی از امامان از تجلی‌های اوست
لطف‌ها زهرا، کرم زهرا، محبت فاطمه است

مولای من

سنگ تمام در همه عالم گذاشته
دنیا اگر چه وقت غمش کم گذاشته

اصلا نظر به خلوتی مجلسش مکن
چون هر چه داشت پای محرم‌ گذاشته

آقای من

هشت روز است که با درد مدارا دارد
کوهِ صبری که در این بسترِ غم جا دارد

هشت روز است که از زهر به خود می‌پیچد
هشت روز است که از مرگ تمنا دارد

یا مظلوم

نشان دادند روی عرش حق ، نورالهدی اینجا
که بیش از کعبه می گردند دنبال خدا اینجا

به دور این حرم هر چیز دارد غسل پاکی را
کند تطهیر ، ناپاکیِ دل ها را هوا اینجا

دکمه بازگشت به بالا