زینبم ,اسطوره ام مهر و وفا را
نور می پاشم تمام کبریا را
در تمام عمر, با صبر و مدارا
یک به یک از پا درآوردم بلا را
زینبم ,اسطوره ام مهر و وفا را
نور می پاشم تمام کبریا را
در تمام عمر, با صبر و مدارا
یک به یک از پا درآوردم بلا را
پیراهن تو بوی گل یاس می دهد
بوی علیُّ و مادر احساس می دهد
مانده هنوز خون تو بر آن به جا حسین
خونی که بوی روضه ی عبّاس می دهد
امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم
همراه سیِّد الشُّهداء گریه می کنیم
صاحب زمان گرفته عزا گریه می کنیم
از داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم
زینب وَرای فکر و خیال من و شماست
مدّاح او فقط وَ فقط شاه کربلاست
بی بیِّ آسمانیِّ عالم عقیله ایست
که افتخار مادر سادات و مرتضاست
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصله ها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود