این که دارد میرود از خانه , سامان من است
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی برمداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد,درمان من است
این که دارد میرود از خانه , سامان من است
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی برمداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد,درمان من است
خانه خراب گشتن من با عزای توست
زیباترین ترنم قلبم صدای توست
دیدی چگونه زندگی ام را نظر زدند
چشمانِ شور پشت سر بچه های توست
هی خط زد و دو مرتبه از سر اضافه کرد
آخر میان کوچه دوتا در اضافه کرد
اسم من و تو و همه را در میان لوح
آن قدر گفت و گفت که آخر اضافه کرد
تلخ است روزگار پیمبر نداشتن
تلخ است خانه داشتن و در نداشتن
“باران بهانه است”, محال است از غمت-
بغض گلوی عرش ترک برنداشتن!
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده ست؟
تا به امروز کسی مرتبه ات را دیده ست؟
خلق از معرفت شان تو عاجز ماندند
بی جهت نیست خدا فاطمه ات نامیده ست
هی در زدم هی در زدم حیدر شنیدم
نام علی ع از حلقه های در شنیدم
وقت خوش آمد گویی زهرا س به نوکر
ذکر علی ع را از خود مادر شنیدم
داغ و درد و غصه آخر مادر ما را گرفت
درد تنهایی حیدر مادر ما را گرفت
زخمهای سینه و پهلو و بازو , جای خود
زخم بی درمانِ بستر مادر ما را گرفت
“بیت المقدس” بود , آنجا که درش سوخت
با آتشِ آن ؛ عرش هم دور و برش سوخت
اصلا محال است اینکه آب آتش بگیرد
آنقدر هیزم بود که , آب آخرش سوخت
گردبادی میان کوچه وزید
پسری بین کوچه هُل کرده
مادرش مانده است و نامحرم
و رگ غیرتش که گل کرده
دیده ات را باز کن بر زخم ما مرهم ببند
این چنین مگذار ما را, بار ما را هم ببند
مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن
بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن
خیر دنیا و قیامت در دعای مادر است
صورت خوبان عالم زیر پای مادر است
آن صدای ماندگاری که به گوش آدمی
بعد مردن هم نمی میرد صدای مادر است
سائل شدیم و رحمتِ زهرا به ما رسید
عرضِ ادب به ساحتِ مولا به ما رسید
دار و ندارمان , همه خیراتِ فاطمه ست
الحق تمامِ خیرِ دو دنیا به ما رسید!!