دمی بیا و بخوان روضه ی محرم را
تمام آنچه که در دل به پا کند غم را
که تازه؛… تازه شود داغ بی کسی هامان
بخوان که هدیه کنم شور اشک نم نم را
دمی بیا و بخوان روضه ی محرم را
تمام آنچه که در دل به پا کند غم را
که تازه؛… تازه شود داغ بی کسی هامان
بخوان که هدیه کنم شور اشک نم نم را
آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم
حی علی العزا, که قیامی به پا کنیم
قد قامت العزا که شنیدیم میرویم
تا حق روضه های عزا را ادا کنیم
عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
بهراحیای محرم در شتاب افتاده اند
مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند
فکرچای روضه و قند و گلاب افتاده اند
کو جامه ی سیاه عزایم محرم است
ابری است وضع حال و هوایم محرم است
نه که فقط همین سه دهه هست ماتمش
والله تمام سال برایم محرم است
پهن شد سفره دل ,بوی خدا آمده است
به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است
در و دیوار حسینه چرا گریان است ؟
نکند فاطمه در روضه ما آمده است ؟
دوباره تازه شد آیین غم , بیا و ببین
جهان به سوگ حسین و زمانه چله نشین
نفس نفس غم و ناله, قدم قدم غربت
دوباره ماه محرم, به غم نشسته ترین
دلم به تاب و تب است و دوباره کرده هوایش
خدا کند که بمیرم میان ماه عزایش
دعای کیست که اکنون , دوباره قسمتمان شد
طعام سفرۀ احسان و باز طعم شفایش
تا میرسی شروع من آغاز میشود
ساز شکسته نفسم ساز میشود
من سازگار حجم حقیر قفس چرا؟
دستی نشان بده,قفسم باز میشود
جان زکف رفته و از دل, نفسی می آید
این نفس هم ,به تمنای کسی می آید
خبر از مرغ دلم نیست ,ولی می شنوم
ناله ی پر اثری کز قفسی می آید
این ناله های غمزده جانسوز و آشناست
این غصه ها پیامد خونهای کربلاست
از ماجرای عشق, مانده فقط آه و ناله ای
اینجا فقط ,قصه, پر از غصه و بلاست
زمان به وقت محرم غروب عاشورا
صدای هلهله در دشت آخر غوغا
دوباره باز شده زخم کهنه دردی
دوباره دست پلیدی که سر زد از شورا
اندازه تمام نفسهای خسته ات
مادر به من نفس بده تا نوکری کنم
علی رضا پورعلی