شعر وروديه محرم

صدای چاوشی ماه

دارد نوای نوحه‌ی خون‌خواه می‌رسد
هر شب صدای چاوشی ماه می‌رسد
لب‌های قدسیان به دمت گرم می‌شود
«باز این چه شورش است»، که از راه می‌رسد

دارد هوای شهر، نفس تازه می‌کند
هر خانه را دمت پر از آوازه می‌کند
دستی لباسِ مشکی سالِ گذشته را
دارد برای نوکرت اندازه می‌کند

در کوچه‌های مشکی ماتم رسیده‌اند
بعد از حسین و روضه؛ به این دَم رسیده‌اند
«لطفا کمک کنید، به بزم عزایمان»
سینی به دست‌های مُحرّم رسیده‌اند

هر کوچه‌ای که بزم عزایت در آن بپاست
یک تکه از حرم شده از جنس کربلاست
این پارچه؛ که حلقه زده دور خیمه‌ات
چادر سیاهِ روضه نه؛ شش‌گوشه‌ی شماست

اصلِ شراب، چای عزاخانه‌های توست
هر استکان؛ دخیل، به پیمانه‌های توست
سُکر مدام، هروله را می‌کند درست
پرواز، کار هر شبِ دیوانه‌های توست

عرضِ سلام‌های علامت سلام ماست
پرهای تیغه‌اش پر و بال قیام ماست
ما هم کبوتریم، ولی دور از حرم
سقفِ بلندِ فرشِ حسینیّه بام ماست

طبل و دُهُل صدای تپش‌های نوکر است
دَمّام و سنج‌های عزا صور محشر است
زنجیر می‌زنیم، که زنجیری‌ات شویم
سینه‌زدن بهانه‌ی کوبیدن در است

ما نان‌خور توایم، نمک‌گیر روضه‌ایم
آب و خوراک‌مان شده‌ای؛ سیر روضه‌ایم
شعر سپید مرثیه‌ی توست، موی ما
هر چند کودکیم، ولی پیر روضه‌ایم

خاکستریم، تکه‌ای از تربتیم ما
بازارِ داغِ نوکرِ بی‌قیمتیم ما
ما را قلم نگیر، اگر هم غلط شدیم
خوشبختی است، اینکه تَهِ نوبتیم ما

ای صاحب بهشت خدا؛ «بهترین حرم»
شد منتهای آرزوی ما همین؛ «حرم»
آماده‌ایم، پای برهنه سفر کنیم
باشد قرار بعدی ما؛ اربعین؛ حرم …

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا