شعر مدح حضرت مولا

یاعلی

فیض بیداری وقت سحرم دست علیست
ای خدا شکر که برروی سرم دست علیست

عزتش مال خودش بود به من هم بخشید
آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست

جانم علی

باز برگ دعوت از معشوقِ جانانی رسید
عاشقان! هنگام اثبات مسلمانی رسید

رحمت خاصِ خدا شد عام! دوزخ بسته شد
میزبانِ مهربان، با شوقِ ربّانی رسید

یاعلی

در زمین بودی ولیکن آسِمان ها بیشتر
در مدار اختیارت کهکشان ها بیشتر
با تو بوده چرخشِ کُون و مکان ها بیشتر
جِلوه ات افتاده بر رویِ زبان ها بیشتر

آفاق

لامکان پر می زند در آسمانِ اولینت

عشق را کرده مسلمان جذبهٔ نور مبینت

قلعهٔ خیبر گواهی می دهد بر ادعایم

نیست در آفاق مستحکم تر از حصن حصینت

قبلهٔ دل

دوباره قبلهٔ دل مایل است سویِ نجف
تمام حاجت من نذر آرزوی نجف

نگرد بهتر از آن خطه نیست در عالم
برای کعبه قسم بوده آبروی نجف

یا علی

باده ای ناب تو از زلفِ پریشان داری
بی سبب نیست دگر این همه خواهان داری
رأسِ عشّاقِ فدایی تو به دامان داری
مثل من عبد گرفتار هزاران داری

فَمَن یَمُت یَرَنی

تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است

مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است

ذوالکمال

باید برای مدح علی ذوالکمال بود

یا غرق در میان یم لا یزال بود

گویم چه من که محتشم آتشین‌سخن

در وصف میم نام علی لال لال بود

خُلد بَرین

مَجذوب تو شد کوخ نشین کاخ نشین هم

بَر روی زمین بودی و در خُلد بَرین هم

یک لحظه در آن بودی و یک لحظه درین هم

فهمیده ز تدریس تو جبریل اَمین هم

امام اوست

قسم به خالق بى چون و صدر بَدر انام

که بعد سید کونین، حیدر است امام

امام اوست، به حکم خدا و قول رسول

که مستحق امامت بُود ز نصّ کلام

زنده کن

بایست کوه بداند وقار یعنی چه؟

بتاب ماه ببیند نگار یعنی چه

شبی به روی خودت میزبان حاتم باش

که تا نشان بدهی سفره دار یعنی چه

اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ

” یا مَن تُحَلُّ… ” دامن ِ حیدر ، گره‌گُشاست

توبه ، دخیلِ عصمتِ این مَظهرِ خداست

او دست ِ رد به سینه‌ی سائل ، نمی‌زند!

” اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ… ” اخلاقِ مرتضاست

دکمه بازگشت به بالا