شعر مذهبی

قبل خلق گشتنمان

گفتند نوکران حسینی به صف شوند

ما با دعای مادر سادات پا شدیم

قالو بلا زبان غلامان کوی توست

شاهد همین که مست ز جام شما شدیم

زمان(عج)

برای رفتن تا بیکران فقط کافیست

گرفتن پری ازبالتان امام زمان(عج)

تفألی چو به حافظ زدم فقط دیدم

پر است حافظم از فالتان امام زمان(عج)

ازدحام غریبی

در آن زمان که پی یک قرار میگردم

تویی که سنگ صبور شکیب میگردی

نبود باورم اصلا که تکسوار هستی

نبود باورم اصلا غریب میگردی

میخانه

در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم

تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد

منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقیست

پس اوست که باید نظرم را بپذیرد

سر رشته ی تدبیر

امشب که به سر رشته ی تدبیر ندارم

دیوانه ام و میل به زنجیر ندارم

ابروی تو تا هست چرا منت شمشیر

من حوصله ی منت شمشیر ندارم

درس عشق و شهامت

ما از تو درس عشق و شهامت گرفته ایم

درس نجات دادن امّت گرفته ایم

آقا سلام بر تو شروع نماز ماست

یعنی که از تو اذن عبادت گرفته ایم

شاه غریب

یا رب خودت مواظب شاه غریب باش

او را ولی و ناصر و کهف و حبیب باش

ما زخم می زنیم به او با گناهمان

یا رب خودت به زخم دل او طبیب باش

قرار بود بیائی

قرار بود بیائی مگر نه آقاجان

ز چهره پرده گشائی مگر نه آقاجان

قرار بود که یک لحظه هم به حال خودم

مرا رها ننمائی مگر نه آقاجان

خدایا رو سیاهم

الهی بنده ای گم کرده راهم

بده راهم که سر تا پا گناهم

الهی بی پناهان را پناهی

پناهم ده پناهم ده پناهم

تک بیتی

یا اباعبدالله

مجنون به نصیحت دلم آمده است

بنگر به کجا رسیده دیوانگیم

 

لکَ لبّیک خدا

ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا

«استجابت» شده معنا لکَ لبّیک خدا

 

ماه ها در پی ماه رمضانت بودیم

شد روا حاجت ماها لکَ لبّیک خدا

 

دل ناپاک

ما که لبریز غم و غصه و آهیم هنوز 

رمضان آمده و غرق گناهیم هنوز

رانده از عالم و آدم شده ایم آقا جان 

بی کس و خسته و بی پشت و پناهیم هنوز

دکمه بازگشت به بالا