بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
لبریز اشک و آهم و دل تنگ روضه ها
دل تنگ پادشاهم و دل تنگ روضه ها
تاثیر گریه های عقیله است بی گمان
وقتی که سربراهم و دل تنگ روضه ها
ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین
یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند
تسکین دردهای دل مضطرم حسین
ای چشم هایت مرهم دلها , پیش تو باید خون جگر آمد
شد درد هایش کمتر از پیشش , هرکس که پیشت بیشتر آمد
ای صورت ماه تو گندم گون , ای مژه های چشم تو پر خون
ای عاشقت مجنون تر از مجنون , صبر من بیچاره سر آمد
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
نفس بده که نفس پای این علم بزنم
نفس بده که فقط از حسین دم بزنم
سرم فدای قدم هات آرزو دارم
که سرنوشت خودم را به خون رقم بزنم
آقا بمیرم یک نفر یاور نداری
اینجا کسی کاری به کار تو ندارد
با بی وفایی های مردم سازگاری
صحرانشین در گوشه ای از خیمه ی خود
دو چشم خیس به راه نگار دارم من
همیشه گریه بر این شوره زار دارم من
هوار عاشقی ام را شنید گوش فلک
طریق عاشقیِ آشکار دارم من
گفتم حسین در دل من غصه جا گرفت
قلبم شکست و چشم دوباره عزا گرفت
عهدی نوشتم ام که بمانم به پای تو
عهدی که از ازل ز عالم خدا گرفت
ما عمر خویش وقف خرابات کرده ایم
از لطف باده, کسب کمالات کرده ایم
با می گسارها, همه شب تا دم سحر
با خالق یگانه مناجات کرده ایم
برای شانۀ افتاده ام پری بدهید
دلِ شکستۀ ما را به دلبری بدهید
محبتی بکنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم کبوتری بدهید
لبریزم از حیا و ادب پای منبرت
پر شور و اشتیاقم و تب پای منبرت
ارباب جان تویی سبب سجده های من
آموختم عبادت رب پای منبرت