کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین
تا جوان گشتند قربان تو آوردم حسین
شیرشان دادم که شیر کربلای تو شوند
هر دو را نذر علی اکبرت کردم حسین
کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین
تا جوان گشتند قربان تو آوردم حسین
شیرشان دادم که شیر کربلای تو شوند
هر دو را نذر علی اکبرت کردم حسین
روز اول چه خوب یادم هست
سهم من بی تو بیقراری بود
عید من دیدن نگاه تو
دوریات اوج سوگواری بود
در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود
دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود
اَمَّن یُجیب خواندم و یَامَن یُجیب را
از دل صدا زدم, که به دردم طبیب بود
پابرهنه شد به میدان رد
داد میزد عمو رسیدم من
دست من هست پس نبر دیگر
تیغ زیر گلوت رسیدم من
آب دیدم و به یاد لب تو افتادم
باز هم روضه تو زنده شده در یادم
باز هم نام تو و اشک تلاقی دارند
باز هم دل به مصیبات مقاتل دادم
نمی از جام ناب میخواهم
خمره خمره شراب میخواهم
بهر گریه برای خون خدا
کی زحق من ثواب میخواهم ؟
آن باده ای خوش است که نذر سبو شود
آن غصه ای خوش است که آه گلو شود
اصلا به یک دو قطره نباید بسنده کرد
آن چشمه,چشمه است,که یک روز”جو” شود
اجداد من همه سگ کوی تو بوده اند
در شهر ما غلامی کوی تو سنت است
شاعر؟؟
کم کم میان روضه تان پیر میشوم
از زندگی بدون شما سیر میشوم
وقتی دلم برای شما تنگ میشود
هر جا که روضه هست سرازیر میشوم
این چشمها برای که تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
پیراهن محرم من را بیاورید
دارد زمان هیأت من دیر میشود
خالی شد از نبودن تو زیر پای من
قحط امید آمده بین صدای من
ترس همیشگیم همین است یک نفر
در خدمت نگاه تو باشد به جای من
وقتی که سوغات فرشته تربت توست
عرش خدا هم گوشه ای از هیئت توست
پس تا که در عرش خدا روضه بگیرند
پیراهن پاره نشان هیئت توست