شعر مرثیه

خواب دیدم

خواب دیدم که گل روی تو پر پر می گـشت

و لبت بسکه ترک داشت ز خون تر می گشت

خواب دیدم نفس  ِتـــــنگ کبوترها را

 قفس دست شما را که پُر از پَـر می گشت

برادر بر زمین

من به روی تل,برادر بر زمین

آن گل خونی پرپر بر زمین

کار خود کردند آخر کوفیان

پیکرش زخمی شد آخر بر زمین

واویلا

این تیغ ها نظام تنت را به هم زدند

تر کیب صورت و بدنت به هم زدند

 

تیزی نیزه های پر از خشم شامیان

تصویر کهنه پیرهنت را به هم زدند

 

اربا اربا پیکرت

دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را

دیدم به صحرا اربا اربا پیکرت را

دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند

دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را

بس کن حسین

بس کن حسین سربه سر نیزه ها مکن

بس کن حسین مادرمان را صدا مکن

بس کن حسین هستی من سایه ی سرم

بس کن حسین جان من و جان مادرم

عاشورا

گفتم اگر سرت نبود پیکر تو هست

مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست

اما چه پیکری که چه راحت بلند شد

دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد

اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلآءِ

من تو رو دارم دیگه غم ندارم

من تو رو دارم چیزی کم ندارم

به من بگو که چی شده داداشی

دق میکنم اگه پیشم نباشی

گل جمال تو

گل جمال تو سرخ و چو ارغوان دیدم

میان خون بدنت را چه ناتوان دیدم

مگرنه اینکه فرات مهر مادرت بوده

تو را کنار شریعه ز تشنگان دیدم

زمین کربلا اینجاست زینب

زمین کربلا اینجاست زینب
دیار پر بلا اینجاست زینب
تحمل می کنی؟ گویم برایت
فراق ما دو تا اینجاست زینب

کشت زینبت

این رفتن و نیامدنت کشت زینبت

هرم عطش وسوختنت کشت زینبت

دشت لبت کویر شد از تشنگی حسین

این خشکی لب و دهنت کشت زینبت

حرم تا قتلگه

حرم تا قتلگه را خواهرت دید
به زیر خنجر تیز حنجرت دید
لب عطشان وتشنه , نیمه جانی
تمام لحظه ها را مادرت دید

خوشم که حنجره من

خوشم که حنجره من برای توست,حسین جان

به سینه ام غم کرببلای توست,حسین جان

برای هر غم دنیا چرا به گریه بی افتم

سرشک دیده فقط در عزای توست,حسین جان

دکمه بازگشت به بالا