شعر مرثیه

تن زخمی بی رمق

انگار جسم خسته ات آقا! وطن نداشت

در اوج بود و شوق به باز آمدن نداشت

 

جانم فدای آن تن زخمی بی رمق

آن تن که در میان بیابان کفن نداشت

چقدر شعله ور است

مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟!

توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر است ؟!

 

مثل بابات حیدر کرار حرفهایت به گوش کوفه نرفت

ول کن این قوم بی وفا را چون گوش این مردم از قدیم , کر است

به زیر خنجر عریان

بدیدم جان زهرا را که از جور ستم بی جان

فتاده بر زمین اما همانند قمر تابان

میان گودی مقتل صدای حمد او آید

چه زیبا حالتی دارد به زیر خنجر عریان

  فرشید یارمحمدی

 

گودال

بلند مرتبه شاهی وپیکرت افتاد

همینکه پیکرت افتاد خواهرت افتاد

تو نیزه خوردی ویک مرتبه زمین خوردی

هزارمرتبه زینب, برابرت افتاد

ای شمر لعین زیر پایت ماه ست

ای شمر لعین زیر پایت ماه ست

ریحانه ی حضرت رسول الله ست

از سینه اش آن پای نجس را بردار

این پرچم «لا اله الا الله» ست

 احسان پرسا

 

چقدر جوهرت رقیق شده

چقدر جوهرت رقیق شده

لبت چاک چاک تیغ شده

چقدر عمق دارد این گودال

که تنت توی خون غریق شده

سپاه فتنه برای تو نقشه هـــــا دارد

سپاه فتنه برای تو نقشه هـادارد  

چقدر کرب و بلا قصه بـلا دارد

نزن تو خیمه در اینجا که لشگر کوفه   

نگاه شومُ و عجیبی به خیمه ها دارد

به همراهت…!

اگر چه ایل و تبار مرا به همراهت…!

برو حسین(ع) که دست خدا به همراهت

دعای حرز لبم را به گردنت بستم

برو حسین(ع) که این بوسه ها به همراهت

چه می بینم از روی تل یا حسین(ع)

چه می بینم از روی تل یا حسین(ع)    

بمیرم تو افتاده ای از پا؟! حسین(ع)    

به بالا و پائین رورد تیغ ها

چرا در همان یک گوله جا؟! حسین(ع)

… برادر

امشب فقط مانده برای ما برادر

این دشت فردا می کند غوغا برادر

با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

می ترسد از غمهای این صحرا برادر

شکر خدا که نوبت ماتم به ما رسید

شکر خدا که نوبت ماتم به ما رسید

اذن عزای ماه محرم به ما رسید

شکر خدا که چله نشینی گرفته است

کوبیدن سیاهی و پرچم به ما رسید

کوفیان بی وفا

آسمان در نظرت تیره شده چون دود است

تشنگی از لب خشکیده ی تو مشهود است

قطعه قطعه شدنت را همگی خندیدند

کوفیان را ز قدیم عاطفه ها کمبود است

 یاسر مسافر

 

دکمه بازگشت به بالا