قبل از تو عشق جرأت پیدا شدن نداشت
اصلا قنوت راه به تقوی شدن نداشت
هرگز نماز خلق تماشا شدن نداشت
قران بی کلام تو معنا شدن نداشت
شعر میلاد امام چهارم
روزها سرمست و شبها راهیم
کیف دارد حال خاطرخواهیم
در فرات چشمهایش ماهیم
لا الهی نه، که الا اللهیم
مستم از جام، مستم از باده
سر خوشی کار، دست من داده
نام من عبد ، عبد ثارالله
کنیه ام عاشق جنون زاده
ای علـی اوّل از آل علـی
وارث اِکرام و اِجلال علی
پیشتاز و پیشوای اهل دین
مظهر توحید فخرُ العارفین
از عنایاتِ خدا دریایِ احسان می شود
آنکه مانند علی،آقایِ دوران می شود
نامِ زیبایش علی فخریّه ی سجّاده ها
از مناجاتش خدا در دل نمایان میشود
من ندارم در جهان جز تو امینی ای خدا
داری از من عبد آلوده ترینی ای خدا؟
ای پناه بی پناهی ها ، بده آرامشم
خسته ام از این هیاهوی زمینی ای خدا
آخرین پادشاهِ ساسانی
دختری داشت پاک و نورانی
شهربانوست شهرتش در ما
بانوی حق مدار ایرانی
دور و برش دلدادۂ ماهر ندارد
از شیعیانش یک نفر عابر ندارد
مردی که فرمان می پذیرد عرش از او
بالاسرش یک خادم ِ حاضر ندارد
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو میآید
دلِ سرگشتهی ما از شبِ موی تو میآید
تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمیدانیم
که این عطرِ خداوند است یا بوی تو میآید
روزمیلادتان چه روزی بود
در مدینه هوا بهاری بود
برق می زد نگاهتان ازعشق
وقت یک عکس یادگاری بود