شعر هیات

ای مهربان

امشب برای من در میخانه جا بگیر
ای مهربان تر از همه دست مرا بگیر

بار گناه و روی سیاه مرا ببین
قلب مرا ازین همه جرم و خطا بگیر

حی علی العزا

امشب تمام عالم معنا عزا گرفت
باغ بهشت و حوری و طوبی عزا گرفت

نوج نبی که نوحه گرفت از غم شما
عیسی به سینه میزد و موسی عزا گرفت

غم عشقت

بیا که با غم عشقت به آسمان برسم
به باغ نسترن و یاس و بوستان برسم

منی که دل به هوای وصال خوش کردم
بیا که در شب هجران به آستان برسم

ارباب من

از این در با صفاتر من ندیدم آستانی را
به جز اینجا نمیدانم در این عالم نشانی را

ملائک اذن میخواهند بزرگان آرزو دارند
که در این محفل گریه بشویند استکانی را

خمیه ماه عزا

کم کم عزای ماتمش دارد می آید
عطر نسیم پرچمش دارد می آید

گریه کنان خیمه ی شاه محرم
از راه دارد میرسد ماهِ محرم

آقای من

مادرم بارها به من می گفت
از در خانه اش نرو جایی

سر این سفره است در دنیا
نوکری می کنی و آقایی

یا ولی الله

سنگین شده اگرچه پروندهء گناهم
من را خریدی آخر با نامهء سیاهم

بسکه رهات کردم از خیر من گذشتی
بسکه گناه کردم نگذشتی از نگاهم

حسین من

باغِمان سرسبز، آب اشک و هوایش روضه هاست
آستانِ نوکری سنگِ بنایش روضه هاست
بهتر از این نیست نسخه، بیخودی جایی نگرد
هر که می گردد به دنبالِ شفایش ، روضه هاست

یا حسین

گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین
دست خالی نیستم سرمایه دارم یا حسین
من که یک عمر ست، دل مشغولی ام تنها تویی
بگذرد با نوکریت روزگارم یا حسین

حسین من

هر گدایی که در این قافله حاتم نشود
هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود

ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم
سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود

آمده ماه محرم

آمده ماه محرم به گدا اذن بده
تا که هر شب بتوانیم صدایت بکنیم

زندگي بي‌غم تو مُردن تدريجي ماست
آفــريدند كه ما گـــريه بــــرايت بكنيم

 حسین ساکی

راه و رسم عاشقی

این راه و رسم عاشقی آخر ندارد
عالم به غیر از کوی او بهتر ندارد
دربار شاهان جهان را گر بگردی
جمله امیری همچو او نوکر ندارد

دکمه بازگشت به بالا